فائزه عبدي در يادداشتي بررسي کرد:
-اختصاصی تارنا
ائزه عبدی از شاعران و غزلسرایان روزگار ماست که از نوجوانی فعالیت ادبی خود را آغاز کرده است. وی یادداشتی در خصوص گروتسک در شعر و تفاوت آن با کاریکاتور، طنز، مضحکه و... نگاشته و آن را در اختیار تارنا قرار داده است. شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
فائزه عبدی از شاعران و غزلسرایان روزگار ماست که از نوجوانی فعالیت ادبی خود را آغاز کرده است. وی یادداشتی در خصوص گروتسک در شعر و تفاوت آن با کاریکاتور، طنز، مضحکه و... نگاشته و آن را در اختیار تارنا قرار داده است. شما را به خواندن آن دعوت میکنیم:
گروتسک (Grotesque) از کلمه ی گروت (grote) به معنای حفره، اشاره به حفاری در غارها در زمان رم باستان دارد. گروتسک یک مکتب نیست،ایجاد فضا و یا شخصیت است. گزوتسک یا ابزورد؟؟! گروتسک معمولا در فضای ابزورد (Absurd) اتفاق می افتد. چون توان آن در ارائه ی تناقضات و کاستی های زندگی آن را به ابزاری قدرتمند برای به تصویر کشیدن جهانی ابزورد تبدیل کرده است. برای مثال شخصیت های لاکی و پوزو ،نمونه ای از این دسته هستند و کل نمایش نامه نیز در کل جهانی خنده اور را به تصویر می کشد اما خنده ای تلخ و سیاه! به طور کلی می توان گفت ابزورد یک فضا است ولی گروتسک شخصیت پردازی است. چرا گروتسک؟؟! در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که در باب گروتسک در ادبیات ایران بسیار کم کار شده است و تحقیق بیشتر در این زمینه بی شک درهای جدیدی را در ادبیات بر ما خواهد گشود و همچنین باعث رفع ابهامات در مورد مفهوم گروتسک خواهد شد. گروتسک در سینما،نقاشی،عکاسی،ادبیات،تئاتر و نمایشنامه آمیزش و تضادی میان انزجار ،خنده و اضطراب است و با نوعی ترس همراه است و در واقع وضعیتی هست که می تواند هم شخص را بخنداند و هم برانگیزاند و در آن چرایی مشخص نیست. گروتسک دارای طبع افراطی،اغراق و زیاده روی است. گروتسک در ادبیات با داستان های فانتزی و خیال انگیز و سورئال تفاوت دارد چرا که در دنیای حقیقی و به صورت خود آگاه و ارادی اتفاق می افتد و همچنین در فضای خیال انگیز ،فضا به گونه ای است که مخاطب از همان ابتدای کار آماده ی پذیرش چیزهای غیر ممکن می شود. مثلا، درفیلم مرد فیل نما(the Elephant man) به کارگردانی دیوید لینچ که در سال ۱۹۸۰ساخته شده،شخصیت مرد فیل نما یک شخصیت گروتسک است. از جمله مهم ترین داستان های گروتسک در ادبیات جهان،داستان مسخ کافکا و داستان گوژ پشت نتر دام هستندو همینطور از اشعار رابرت براونینگ و دنیای تلخ چارلز دیکنز تا مسخ کافکا و منطق گریزی دادائیست ها از نمونه های دیگر گروتسک اند. و شناخته شده ترین نمونه های گروتسک در داستان ایران نیز آثار صادق هدایت همچون \بوف کور\ و \سه قطره خون\ هستند. برای درک بهتر گروتسک به بررسی چند نمونه در ادبیات داستانی و شعر انگلیس و ایران می پردازیم.
اشعار رابرت براونینگ که از بهترین نمونه های گروتسک در ادبیات انگلیس هستند به دنبال ایجاد احساسات متناقض و متضاد در مخاطب اند؛ برای مثال در شعر “عاشق پورفیریا” ابتدا گوینده رسیدن معشوق خود و زیبایی او را توصیف می کند … پورفیریا نرم نرمک به درون پرواز و بلافاصله طوفان و سرما را تبعید کرد، بر زانوان نشست و آتش بی جان و کلبه بی روح را برافروخت. … ولی به سرعت تبدیل به وصف قتل او می شود. راوی با موهای طلایی پورفیریا او را خفه می کند. … کاری برای انجام دادن یافتم، همه موهای طلاییش را همچون طنابی زرد سه بار دور گردن ظریفش پیچیدم … در این شعر با استفاده از تناقض، اثر گروتسک شده است. ابتدای شعر وعده اثری عاشقانه را می دهد ولی با تبدیل شدن آن به توصیف قتل معشوق، مخاطب با تصویری عجیب و دلهره آور روبرو می شود که قرار گرفتن آن در کنار توصیفات ابتدای کار ویژگی گروتسکی به اثر می بخشد. برای بررسی نمونه دیگری از گروتسک به سراغ شعری از اِیمی لووِل (Amy Lowell) می رویم با عنوان “گروتسک”: چرا سوسن ها زبانشان را برای من در می آورند وقتی که آنها را می چینم و بهم می پیچند و می چرخند و در بین انگشتان من خود را خفه می کنند تا من به سختی بتوانم تاج گل تو را ببافم؟ چرا نام تو را جیغ می زنند و وقتی آنها را به هم دسته می کنم بر من تف می اندازند؟ آیا باید آنها را بکشم تا که آرام بگیرند و برای تو تاجی از اجساد سوسن بفرستم که هنگام رقص بر پیشانی تو فاسد و متعفن شوند؟
همانطور که در این شعر می بینید تاثیر گروتسک بار دیگر از طریق تناقض ایجاد شده است. کاری زیبا همچون درست کردن یک تاج گل به تراژیک ترین حالت توصیف شده است. فرق این شعر با قبلی در این است که در شعر براونینگ گروتسک از کنار هم قرار دادن دو عنصر متناقض تشکیل شده است ولی در این شعر گروتسک در مجاز و استعاره اتفاق افتاده است. با نگاهی اجمالی می توان دید که حالت اول یعنی رخ دادن گروتسک در یک موقیت یا سلسله حوادث بیشتر در نثر رخ می دهد ولی در دومی یعنی ایجاد گروتسک در مجاز و استعاره بیشتر در شعر زیرا که حالت نثر نیازمند بسط بیشتری است. * نمونه دیگری از تصاویر گروتسک را می توان در شعر “حالا که آمدی” سروده رویا زرین یافت: … که به دست هر که نگاه می کنی بمب ساعتی بسته است؟ …
در این جا نیز با جابجایی در محور جانشینی و قرار دادن بمب ساعتی به جای ساعت مچی، دوباره با تصویری عجیب و دلهره آور روبرو می شویم. یا در شعری از فراز بهزادی از مجموعه “بگو در ماه خاکم کنند” داریم: … وقتی من به دنیا آمدم مادرم داشت سیب زمینی پاک می کرد … در اینجا این برخلاف دو نمونه قبل، گروتسک در حالت اول رخ می دهد و از کنار هم قرار گرفتن دو اتفاق متنافر (زاییدن و سیب زمینی پوست کندن) تشکیل و سبب ایجاد ایجاد تصویری تکان دهنده و مضحک می شود. * * \گروتسک\،\طنز\،\کاریکاتور\ ! گروتسک با : ۱.ابزورد ۲.فراشگفت ۳.کاریکاتور ۴.طنز ۵.طعنه ۶.مضحکه تفاوت دارد که در اینجا به طور خلاصه به تفاوت های آن با طنز و کاریکاتور می پردازیم: هرگاه اغراق در کاریکاتور به سر حد افراط برسد تبدیل به گروتسک میشود. فرض کنیم تصویری از ژنرال دوگل داریم که در آن بینی او بیش از اندازه ی معمولی اش بزرگ ترسیم شده باشد؛ این کاریکاتور است اما اگر این بینی آنقدر بزرگ باشد که بقیه ی صکرت را تحت الشعاع قرار دهد و تابع خود کند این دیگر صرفا کاریکاتور نیست. بلکه \کاریکاتور_گروتسک\ است چرا که باعث انزجار و وحشت می شود. و اما طنز! زمانی که یک طنز پرداز میخواهد بیشترین حس ریشخند و انزجار را در مخاطب ایجاد نماید ، قربانی خود را به گونۀ گروتسک به نمایش در می آورد . عامل اساسی که گروتسک را از طنز متمایز میسازد ، آمیزش تضادها در عمل و تاثیر است . گروتسک برخلاف طنز ، درست و غلط ، و راست و دروغ را معین نمیکند و درس اخلاق نمیدهد ؛ بلکه میکوشد تفکیک ناپذیری آنها را ارایه دهد . خنده ، عصبانیت یا احساس انزجار ی که طنز در مخاطب خود ایجاد میکند کاملاً تفکیک شده و جدا از هم است حال آنکه گروتسک می کوشد با تلفیق این حس ها ، مخاطب خود را درگیر پاسخها و واکنشهای مختلف کرده و نوعی گیجی و تشتت فکری ایجاد نماید. اهداف گروتسک: در پایان می توان گفت که هدف گروتسک خنداندن نیست بلکه وا داشتن به تفکر است. و در واقع سلاحی برای حمله و پرخاش، گیج کردن خواننده و تغییر جهان بینی او و روبرو کردنش با محیطی کاملا متفاوت و نامانوس است. و در آخر اینکه عمیق ترین معنای گروتسک را شاید بتوان چنین گفت : هر تراژدی به طریقی خنده آور و کمدیک است و تمام کمدی ها به طریقی تراژیک و غمبار هستند .
برچسب ها: یادداشت هفته یادداشت فائزه عبدی