چهارمین شب از سلسله نشستهای «هزار و یک شب الفما» با موضوع «شعر شاملو در تلفیق دردهای جسمانی و عاطفی» با سخنرانی دکتر عبدالرحمن نجل رحیم در باشگاه اندیشه برگزار شد. به گفته نجل رحیم، که به طور کل با تخصص اعصاب و روان به بررسی ادبیات میپردازد، یافتههای جدید در مغزپژوهی امروز نشان میدهد که مدارهایی نورونی در مغز انسان برای احساس و درک دردهای فیزیکی و دردهای هیجانی یا اجتماعی وجود دارند و درد یکی از احساسات انسانی است که با empathy یا همدلی در ارتباطات انسانی مرتبط است و در مغز انسان نیز انعکاس دارد. درواقع درد به عنوان عاملی هشداردهنده و ارتباطدهنده مابین انسانهاست و هیجانات انسان را به دیگران منتقل میکند. او اظهار کرد: با نگاهی به زندگی شاملو، او را شاعری دردآشنا می بینیم که به تعریف خودش، شعرش شکنجهدیده از وزن و قافیه است که سر به زیر انداخته و میخواهد عریان بماند تا تماشاچیان داغ شکنجه را بر تن او ببینند. بنابراین شعر شاملو از درد گداخته شده است و این درد، عاطفی، احساسی، هیجانی و غیره است. بدین ترتیب شاملو شعرش را از طریق احساس درد ناشی از شکنجه تعریف میکند. معنای کلمه درد در نظام موسیقایی شاملو در ترکیبی نو قطعات شعری را میسازد که به ساخت موسیقایی غربی نزدیک است. او شعر را دارای قاطعیتی میداند که چون چارپایهای از زیر پای شاعر اگر کنار زده شود، آزادی روح شاعر در زیر فشار تمامی حجم جسمش درهم خواهد شکست. نجل رحیم افزود: معنای شعر همان نقشی را دارد که کار مغز و سلسله اعصاب در مغزپژوهی دارد. مغزی که وجودش لازم است تا آزادی روح انسان در زیر حجم جسم بیمغز و اعصاب درهم نشکند. هر دو تعریف نشاندهنده موقعیت دردناک انسانی آگاه و مسئولیتپذیر است که از داشتن قدرتی لایزال محروم است. به عبارتی دیگر به واسطه بخشی از تن می توان به دنیای ایماژ و به آگاهی از سرنوشت رسید. شاملو در طول عمر خود حدود ۴۰۰ شعر سروده است که به طور کل میتوان گفت هشت شعر در سال سروده است و این نشاندهنده وسواس شاملو در نوشتن است. او در ادامه بیان کرد: در دهه ۴۰ بیشترین بسامد کلمه درد در شعرهای او دیده میشود و دردهای آن زمان در شعر او بیشتر دردهای اجتماعی بوده است. در شعر «غزل بزرگ» که در ۱۳۳۰ سروده شده، ۲۶ بار کلمه درد تکرار شده است. اوج معنای درد در شعر «عشق عمومی» ۱۳۳۴ دیده میشود که میگوید «من درد مشترکم، مرا فریاد کن». این شعر نهایت آگاهی شاعر را در راه درک قدرت انتقال و اشتراک عاطفی حس درد با همدلی نشان میدهد و کنشی که این انتقال را ممکن میکند، یعنی فریاد ناشی از درد را. در سال ۱۳۴۰ که شاملو به موسیقی درونی توجه میکند و شعر سپید را باب میکند، کلمه درد جان تازه میگیرد و از هر چهار شعر، در یکی کلمه درد به کار رفته است.
عشق آیدا احساس همدلانه درد در شعر را به مرتبه بالاتری میبرد. از سال ۵۰ به بعد دردهایی از جمله آرتروز گردن، تنگی کانال، دردهای ناشی از تصادف و دیابت و غیره شروع میشود و بالعکس، با شروع دردهای جسمانی از بسامد کلمه درد در شعرهایش کاسته میشود. درواقع هرچه از نظر کمی بسامد کلمه درد کمتر است، از نظر کیفی دردهای بیشتری بیان میشوند. در پنج کاستی که انتخاب مجدد شاملو از شعرهایش است، ۱۱۲ شعر او با صدای خودش خوانده میشود که از این میان، تنها در ۱۵ شعر انتخابی او واژه درد حضور دارد. همچنین نقش فریاد در هنگام احساس درد بسیار حائز اهمیت است، چرا که درد اولین واکنش مهم احساسی است برای دعوت به اعتراض و همدلی. در مجموعه «آیدا در آینه» در سال ۱۳۴۲، درد پدیدهای انسانی است که با انسان زاده میشود. در «مرگ ناصری» در سال ۱۳۴۴ از دردی گفته میشود که انسان بر انسان تحمیل میکند و این دردناکترین نوع درد است. در شعر «هملت» ۱۳۴۸ از دردی گفته می شود که تماشاگران از تماشای درد زر و سیم میسازند. در شعر «خطابه تدفین» ۱۳۵۴ نوعی از درد بیان میشود که همراه لبخند است و این نوع درد ریشه تکاملی دارد. انسان هنگام درد بسیار شدید میخندد و اینگونه احساس درد را قابل تحمل میکند. گویا خود شاملو نیز در هنگام درد میخندیده و مستنداتی برای آن هست. نجل رحیم همچنین گفت: به طور کل، در دورهای از شاعری شاملو که موسیقی درونی اهمیت بیشتری دارد، با تکامل مفهوم درد در شعرش مواجه هستیم و نکته جالب توجه درباره او این است که بعدِ از دست دادن یک پا، دیگر شاملو شعری از درد نسروده و به نظر میرسد این درد جسمانی در روند تکاملی شعرش، ناگفته باقی مانده است و دیگران از جمله کیومرث منشیزاده این درد شاملو را در شعرشان انعکاس دادهاند. تنها شاملو نیست و دیگران هنرمندان چون بلیس آندرار نیز بعد از یک درد جسمانی و فقدان، گفتن شعر را کنار گذاشتهاند و این سکوت شعر، شاید انطباقی است میان مغز و جسم که از شدت درد جسمانی، تحمل درد به صورت سکوت تجلی پیدا کرده، به عبارتی گفتن از دردهای اجتماعی و عاطفی در شعر شاملو تبلور روح آدمی است، که رابطه احساسی مغز و شعر را نشان میدهد، اما دردهای جسمانی تحمل میشوند و شاعر را به سکوت وامیدارند. نیمه دوم این نشست با شعرخوانی حاضران از جمله آرش شفاعی، شهین منصوری آرانی، ریرا عباسی، الهام حیدری، فرخنده حاجیزاده، آذر کتابی، کوروش ادیم، محمد آزرم، سارا افضلی، احمد بیرانوند، سیروس مانی، فیروزه محمدزاده، آرش نصرتاللهی، عفت کیمیایی، رضا امیرزاده، فرهاد اکبرزاده و امیر حاجیزاده برگزار شد. کد خبر: 764