1398/8/1   شعر امروز   کدخبر: 370   نظر: 0   بازدید: 974   خبرنگار: چاپ

محمدرضا طاهري:

شعر زرد چنین و شعر جدی چنان!

شعر زرد چنین و شعر جدی چنان!

اختصاصی تارنا

  محمدرضا طاهری از شاعران غزلسرای کشور در یادداشتی کوتاه که در اختیار تارنا گذاشته، به بررسی ویژگی های شعر زرد و مقایسه آن با شعر جدی پرداخته است.

  محمدرضا طاهری از شاعران غزلسرای کشور در یادداشتی کوتاه که در اختیار تارنا گذاشته، به بررسی ویژگی های شعر زرد و مقایسه آن با شعر جدی پرداخته است.

مولف مجموعه لوطی کشی در این یادداشت می‌گوید: «بسیار پیش آمده افرادی بر من و دوستان هم داستانم عتاب کرده اند که شمایانی که این همه می گویید \شعر زرد چنین و شعر جدی چنان\ چرا هیچ معیاری معرفی نمی کنید تا با آن بشود شعر زرد را از شعر جدی تمیز داد؟!

 انصافا انتظار به جایی است. ما که این همه در این باره نوشته ایم و سخن گفته ایم هیچ معیار کاربردی و ملموسی برای شناختن شعر زرد ارائه نداده ایم. همواره گفته ایم که معیار ما آثار درخشان تاریخ ادب فارسی است. شکی نیست که این معیار خوب است و دقیق و درست. اما آیا می تواند برای هر کسی با هر میزان از دانش ادبی شاخصی باشد برای شناخت مختصات شعر زرد؟  

واقعیت آن است که نشان دادن ارزشمندی آثار ارزشمند کار زیاد سختی نیست. زیرا جای جای این آثار مملو از ارزش هایی است که می توان آنها را بر کشید و به مخاطب نشان داد و او را قانع کرد که این یک اثر ارزشمند است. اما نشان دادن بی ارزشی یک اثر بی ارزش به کسی که دوستدار آن اثر است البته کار دشواری است. علت آن است که اساسا در اینگونه آثار چیزی وجود ندارد که بخواهیم درباره آن بحث کنیم و اتفاقا گاهی همین \بی چیزی\ است که مخاطب نا آگاه را جذب کرده است!  

اما اگر از متن ادبی خارج شویم و اندکی جامع تر به موضوع نگاه کنیم شاید بتوانیم معیاری به دست آوریم که در قریب به اتفاق موارد ماهیت آثار زرد را در کنار آثار جدی برای ما روشن کند.  

با اندکی دقت در چگونگی اثرگذاری آثار هنری بر مخاطبان، در می یابیم که هنر و ادبیات جدی برای آنکه بتواند ارزشمندی خود را به مخاطبانش نشان دهد نیاز به آگاهی و دانش آنها دارد. هر قدر مخاطب یک اثر هنری فاخر، دانش بیشتر و ذوق پرورش یافته تری داشته باشد، آن اثر بهتر می تواند زیبایی و شکوه خود را به رخ او بکشد. چنانکه می توانیم بگوییم: هنر جدی هنری است که از دانش و آگاهی مخاطبش تغذیه می کند و برای ادامه حیات بدان نیازمند است. برای مثال فردی را تصور کنید که هیچ اطلاعاتی درباره تاریخ موسیقی و ظرایف این هنر ندارد و از کودکی هیچگاه عادت به شنیدن موسیقی های جدی نداشته و همواره گوشش تنها به موسیقی های بازاری خو گرفته است. حالا فرض کنید این فرد را مجبور کنند تا یک سمفونی کلاسیک شکوهمند را که برای نوشتن آن هفته ها وقت صرف شده است از ابتدا تا انتها بشنود. چه اتفاقی می افتد؟ بدون شک او که ابزار لذت بردن از این سمفونی را در اختیار ندارد خیلی زود خسته می شود و حوصله اش سر می رود. این ابزار همان دانش و آگاهی و ذوق پرورش یافته ای است که او از آنها بی بهره است.

او ترجیح می دهد برایش یک قطعه موسیقی بازاری پخش شود که شاید ساختش یک ساعت هم از آهنگساز وقت نبرده باشد.   حالا بیایید وضعیت برعکس را تصور کنیم: فردی را داریم مسلط به تاریخ موسیقی و آشنا با ظرایف و دقایق انواع و اقسام این هنر. او همواره مخاطب آثار جدی بوده است و می تواند ساعت ها درباره زیبایی ها و ظرایف به کار رفته در مثلا فلان اثر از بتهون برای ما سخن بگوید. حالا فرض کنید این فرد مجبور باشد مدتی را با گوش کردن به موسیقی های بازاری سپری کند. بی شک این وضعیت چیزی جز رنج و ملال برای او نخواهد داشت زیرا او که پیش از این توانسته با ابزار دانش و آگاهی خود آن همه زیبایی و شکوه را در آثار جدی موسیقی کشف کند و از آن لذت ببرد نمی تواند طبعش را به شنیدن یک اثر سطحی و بی مایه راضی کند. در واقع او نیز ابزار لازم برای لذت بردن از یک موسیقی سطحی را ندارد! این ابزار همان بی دانشی و نا آگاهی و ذوق پرورش نیافته است که شخص مثال اول به خوبی از آنها بهره مند بود!   پس می توانیم بگوییم: که هنر سطحی و زرد هنری است که از کم سوادی و نا آگاهی مخاطبش تغذیه می کند و برای ادامه حیات بدان نیازمند است.  

درباره شعر هم همین وضعیت صدق می کند. مخاطبی که ظرایف شعر فارسی را می شناسد و ذوقش چنان تربیت یافته که می تواند آن همه زیبایی و شکوه را فی المثل در شعر حافظ درک کند، هیچگاه نمی تواند از شعر فلان شاعر که اقسام اشکالات نحوی و زبانی و مضامین سطحی در شعرش وجود دارد لذت ببرد. زیرا ابزار لذت بردن از این شعر که همان بی دانشی و نا آگاهی است را در اختیار ندارد! گیرم که شاعر زرد شعرش را به زیبایی هرچه تمام تر هم دکلمه کرده باشد... . این شاید بتواند یک معیار باشد تا به راحتی شعر زرد را از شعر جدی تشخیص دهیم. هرگاه دیدیم اکثریت مخاطبان گونه ای از شعر، افرادی اند که راه لذت بردن از آثار بزرگان شعر فارسی را بلد نیستند و سواد لازم برای فهمیدن ظرایف آنها را ندارند، می توانیم با قاطعیت نام شعر زرد را بر این گونه بگذاریم. بی تردید هرچه مخاطب شعر زرد، نا آگاه تر و کم سوادتر باشد این شعر در نظرش زیبا تر و خواستنی تر جلوه می کند.»

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: غزل محمدرضا طاهری غزلسرا

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.