شاعران-آييني-در-وصف-«علي-اصغر»-شعرخواني-کردند
سید حمیدرضا برقعه ای شاعر دیگری بود که دو غزل در باب ارادت خود به سید و سالار شهیدان قرائت کرد و مجلس را شوری حسینی بخشید. ننوشتید زمین ها همه حاصل خیزند؟ باغ هامان همه دور از نَفَس پاییزند ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟ در فراونی این فصل تو را کم داریم ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟ نامه نامه لک لبیک اباعبدالله حرف هاتان همه از ریشه و بُن باطل بود چشمه هاتان همگی از دِه بالا گِل بود بی گمان در صدف خالی ِتان دُرّی نیست بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست بی وفایی به رگ و ریشه ی آن مردم بود قیمت یوسف زهرا دو سه من گندم بود چه بگوید قلمم مانده زبانم قاصر دشت لبریز شد از غربت\هل من ناصر\ در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت ناگهان کودک شش ماهه علم را برداشت . عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند داستان را همه ی اهل حرم می دانند بعد عباس دگر آب سراب است، سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است، رباب فاطمه طارمی نیز به عنوان شاعر دیگر این محفل به منظور ابراز عرض ادب و احترام به پیشوای گلبون کفن عاشورا و زائران در این مجلس دو غزل و مادرانه ای به حضرت ام البنین تقدیم کرد: هر چند گفتند و شنیدی رفتنش را هرگز ندیدی غربت جان پرورش را مانند فانوسی که سوسو میزد آه بر موج های تشنگی میزد تنش را از مشکها از کتف ها خون میچکید و میبست ساقی چشمهای روشنش را سرنیزه ها چون گندم و جو قد کشیدند عباس تو باید بچیند خرمنش را در ادامه محمد رسولی شاعر آیینی دیگر با غزلی با این مطلع : عشق در پرده پرسش بی حاصل ماست / دل ما در حرمت یا حرمت در دل ماست از حسینیان در مجلس پذیرایی کرد و غزلی هم به باب الحوائج حضرت علی اصغر (ع) تقدیم کرد. سعید بیابانکی پس از عرض ارادت و تسلیت و تعریت به مناسبات آغاز محرم الحرام این شعر را پیشکش به عاشقان سرور و سالار شهیدان کرد: برپا شده است در دل من خیمه ی غمی جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان غیر از غمت نداشته ام یار و همدمی بر سیل اشک خانه بناکرده ام ولی این بیت سُست را نفروشم به عالمی گفتی شکار آتش دوزخ نمی شود چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی دستی به زلف دسته ی زنجیرزن بکش آشفته ام میان صفوف منظّمی می خوانی ام به حُکم روایات روشنی می خواهمت مطابق آیات محکمی ذی الحجّه اش درست به پایان نمی رسد تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی ... مرتضی امیری اسفندقه با یادی از غلامرضا شکوهی شاعری عاشق که آخرین شعرخوانی خود را در فرهنگسرای اندیشه و به یاد علی بن موسی الرضا کرده بود آغاز کرد و گفت: استاد غلامرضا شکوهی از زمره بهترین ها بود و در حوزه ادبیات عاشورا زبانزد. نمی توانستم اینجا پشت تریبون قرار بگیرم و از ایشان که حق بزرگی بر گردنمان دارند یاد نکنم. مرتضی امیری اسفندقه در ابتدا شعری به مقام والای شهید محسن حججی، از شهدای مدافع حرم تقدیم کرد که مقطع آن چنین است: یک کربلا شکوه به چشمت نهفته است ای روضه مجسمِ گودال قتلگاه اسفندقه در ادامه نیز غزلی برای یکی از اصحاب امام حسین(ع) جناب حر ریاحی خواند: عاقبت جان تو در چشمه ی مهتاب افتاد پیچشت داد خدا، در نفست تاب افتاد نور در کاسه ی ظلمتزده ی چشمت ریخت خواب از چشم تو ای شیفته ی خواب، افتاد کارت از پیله ی پوسیده به پرواز کشید عکس پروانه برون از قفس قاب افتاد چشمه شد، زمزمه شد، نور شد و نیلوفر آن دل مرده که یک چند به مرداب افتاد عادتت بود که تکرار کنی «بودن» را از سرت زشتی این عادت ناباب افتاد ماه را بی مدد تشت تماشا کردی چشمت از ابروی پیوسته به محراب افتاد چه کشش بود در آن جلوهی مجذوب مگر که به یک جذبه چنین جان تو جذّاب افتاد؟ چهرهی واقعیَت را به تو برگرداندند از سر نام تو سنگینی القاب افتاد شهد سرشار شهادت به تو ارزانی باد آه از این مردن شیرین، دهنم آب افتاد امشب از هُرم نفسهای اهورایی تو گرم در دفتر من، این غزل ناب افتاد در پایان این مراسم، همچون دو شب گذشته مراسم مرثبه سرایی و مداحی برگزار شد و محسن عرب خالقی ذاکر اهل بیت(ع) فضای مراسم را عاشورایی کرد. حسن ختام برنامه نیز قرعه کشی کمک هزینه سفر به کربلا بود. سوگواره شعر عاشورایی «بر آستان اشک» پنجشنبه سی ام شهریورماه با حضور شعرای برجسته کشور در فرهنگ سرای اندیشه به پایان رسید. کد خبر: 656
برچسب ها: شاعر هفته