روز گذشته در پی انتشار عکسی از معین دهاز شاعر و ترانه سرای روزگار ما از مزار حسین منزوی در زنجان، شاعران معاصر و امروز کشور که مثل همیشه با اتحاد و پشتکار در کنار هم هستند، به این تصویر واکنش نشان دادند. تصویر ذکر شده نمایانگر سنگ مزار منزوی است. مزاری که نه تنها در شآن منزوی، بزرگترین غزلسرای معاصر، که در شان هیچ بنی بشر دیگری نیست. توقع زیادی نیست اگر بخواهیم چون عطار، حافظ و دیگر شاعران بزرگ مقبره یا جایگاهی درخور شآن منزوی برای وی ساخته شود که آن هم با روح آزاده بزرگ مردی چون او تناقض دارد. اما دست کم میتوان توقع داشت که به این سنگ ساده که منزوی بزرگ را درون خود جای داده است، بیشتر رسیدگی شود.
هرچند که یک سنگ قبر ساده نمیتواند ملاک خوبی برای شناساندن بزرگی چون او باشد، اما میتواند به استمرار فرهنگ ما کمک کند. نصب تابلویی با عنون «غزلسرای نامدار کشور استاد حسین منزوی» در آستانه ورود به قبرستان زنجان هم کاری از پیش نمیبرد. مسئولان زنجان باید تمهید دیگری اختیار کنند. اما چیزی که امروزه شاعران را عصبانی کرده برخورد با این مزار نیست. این نمونه دست چندمی از برخورد نادرست با مزار بزرگان عرصه ادب است. کاری که سال هاست با مزار مهدی اخوان ثالث، شاملو، فروغ و دیگران میشود و امروز به منزوی رسیده است.
راه اندازی کمپین #آهای_خبردار به همت شاعرانی چون ابراهیم اسماعیلی اراضی و غلامرضا طریقی که از نزدیکان منزوی بوده اند تلاشی برای رسیدن به روزگار بهتر برای عاقبت شاعرانی چون منزوی و دیگران است. در این پرونده به بررسی نظرات و صحبت های شاعران همگام با کمپین #آهای_خبردار میپردازیم. باشد که صدای اهالی فرهنگ و ادب به گوش مسئولان بی کفایت مربوطه در استان زنجان برسد. معین دهاز عکاس این عکس میگوید: میخواستم این عکس را نگذارم. دلم نیامد. مزارِ یکی از ستونهای شعر معاصر ایران... مزارِ آبروی شعر معاصرِ ایران... این وضعیتِ مزارِ #حسین_منزوی ست. چقدر خاک و غبار و جای کفش روی سنگ نشسته بود... روی شعر... نام من عشق است آیا میشناسیدم؟ خیر جناب منزوی... . عکس: امروز، زنجان، معین دهاز ابراهیم اسماعیلی اراضی در واکنش به این تصویر گفت: قبلا در این باره بارها گفته و نوشتهام؛ در رسانههای مختلف کاغذی و مجازی. واقعا شرمآور است. آقای رئیسجمهور، آقای وزیر ارشاد، آقای استاندار، آقای شهردار، آقای هرکسی که اسمت مسؤول است و مسؤولیت نمیفهمی! این مزار حسین منزویست! میشناسیدش؟ شرمآور است. لطفاً همهی دوستداران عشق با هشتگ #آهای_خبردار به اشتراک بگذارند.
غلامرضا طریقی با اشاره به یادداشتی از گذشته نوشت: چند وقت پیش دربارهی شکوه شعرخوانی در \مقبرهی خیام\ مطلبی نوشتم. با این مضمون که چقدر مردم فرهنگ دوستی دارد نیشابور. ممکن است مردم نقشی در این شکوه نداشته باشند یا نه بالعکس مسئولان نیشابور نقشی نداشته باشند. اما هر چه هست حسن و قبح فرهنگ هر شهر به نام تک تک اهالی آن شهر نوشتهمیشود. چنانکه من حدود دو دهه است که در زنجان زندگی نمیکنم اما بطور مداوم با این سوال مواجه هستم که چرا در زنجان فلان اتفاق افتاده؟ از دیروز که آقای \معین دهاز\ این عکس را منتشر کردهاند، دهها پیام برای من آمده و در پس اغلب این پیامها \چرا؟\یی نهفته بود که مرا در موضع یک شاعر زنجانی به پاسخ میخواند. چه سهلانگاری از طرف مردم بوده باشد و چه از طرف مسئولان، این بیتوجهی و قدرنشناسی، به پای همهی ما زنجانیها نوشته میشود، و الحق که حق است. ما شاعران و شعردوستان زنجانی، به جای اینکه خودمان را بدهکار منزوی بدانیم به وکالت از او خودمان را از بقیهی مردم ایران طلبکار میدانیم. قیافهی حق به جانبی میگیریم و خودمان را مالک او میدانیم. اغلبمان هم وقتی میشنویم برای منزوی بزرگداشتی برگزار شده میگوییم بیجا کردهاند. چرا وقتی زنده بود او را نمی شناختند؟ این را میگوییم و نشان میدهیم که پس از مرگ هم او را نمیشناسیم. همین چندماه پیش به شهردار زنجان گفتم تو را به خدا یا فکری بکنید یا اجازه بدهید خودمان کاری کنیم. ایشان هم فرمود که برنامهها داریم.... اما مثل سیزده سال گذشته امسال هم به این منوال گذشت. \حسین منزوی\ به لقب \سلطان\ و ایجاد \شاگرد\ نیازی ندارد. همهی غزلسرایان جوان همروزگار ما چه اعتراف کنند و چه نه شاگردان شعر منزویاند. ما هم اگر برای مزار او فکری نکنیم، نسلهای آینده این کار را خواهند کرد. فقط روسیاهیاش میماند برای ما که در شهرمان پشت تریبون شعار میدهیم و برای همدیگر دست میزنیم و معتقدیم غیر از سالن \سهروردی\ هیچ کس در هیچجا حق ندارد دوستدار منزوی باشد. حالا با وجود اینکه این عکس را با شرمساری منتشر میکنم، میایستم کنار دیگر دوستداران منزوی و در عزمی عمومی از همهی مسئولان و دوستداران منزوی خواهش میکنم که فکری به حال این مزار عزیز بکنند. شما هم میتوانید با هشتگ #آهای_خبردار به این دعوت عمومی بپیوندید. این وضع مزار، خللی در نام منزوی ایجاد نمیکند، که او آبروی غزل امروز است. اما آبروی ما ایرانیهای معاصر با او را به طور اعم، و ما زنجانیها را به طور اخص میبرد. همین.
احسان افشاری دیگر ترانه سرا و غزلسرای روزگار ما نیز با انتشار این متن موضع خود را در برابر این مساله مشخص کرد: این سنگ قبر و شرایط نگهداری از آن شرم آور است. حسین منزوی از چهره های ماندگار شعر سرزمین ماست. مرده پرستی هم قواعدی دارد. این چه وضع مرده پرستی هست واقعا؟ دوستان گفتنی ها را گفته اند اجازه دهید به این بهانه مطلبی را در میان بگذارم. نمی دانم لقب \سلطان\ را چه شیرپاک خورده ایی از متون تاریخی خِرکش کرد و وارد گفتمان ادبی کرد.اما ما ادامه ندهیم .جداً بدعت خوبی نیست. حالا اگر همینطور در عالم رفاقت به هم القابی از این دست می دهیم بحثش جداست. اما محض اطلاع بیشتر، در سنت ادبی اگر حاکمی وزیری به شاعر لقبی می داد مناسبات چاپلوسانه ای در میان بود..مثلا عنصری ملک الشعرا بود چون در دستگاه محمود غزنوی قصیده می ساخت و خروارخروار صله می گرفت. و این توافقی بود بین صله دهنده و صله گیرنده که همگان بدانند این نام و نان از کجاست.در مواردی هم برساختن لقب جنبه ی تشریفاتی داشت مثل لقب مستعدخان صائب تبریزی اما پشت لقب #سلطان برای حسین منزوی جز شتاب زدگی در ادای احترام هیچ دقیقه ی تاریخی و حکمت پنهانی نیست. بعید میدانم آن پیرمرد اصلا گوشش بدهکار این حرفها بوده باشد. لقب بیرون تابوت می ماند و در زمان حیات هم گرهی از کار شاعر باز نمی کند. مگر لقب #غول کاری برای شاملو کرد که سلطان برای منزوی بکند؟ در همین دوره ی قاجار تا دلتان بخواهد سلطان و امیر و ملک الشعرا داشتیم که اندازه ی پاورقی حافظه ی ادبیات را به خود مشغول نداشته اند. از جهات دیگری هم می شود به این موضوع پرداخت. مثلا تصور کنید مخاطب از گرد راه رسیده فکر می کند حالا که می شود دست به جیب تعارف شد و لقب های دهان پر کن بذل و بخشش کرد، لابد اگر به شاعر مورد علاقه ی خود بگوید امپراطور، یا اسطوره مدال افتخار و احترام به گردنش آویخته، در حالی که این مدال افتخار، آخرالامر افسار توهم می شود و شاعر را خفه میکند. خودمانی و صادقانه میگویم چون سر و ته جریان برایم از قصه ی \آمد مگسی پدید و ناپیدا شد\ فراتر نمی رود، بعنوان تجربه ی شخصی چندساله، شنیدن چنین القابی قلقلکم نمی دهد و حتی واکنش \نه نفرمایید !\ را هم در من برانگیخته نمی کند اما اصلا قرار نیست همه اینگونه فکر کنند که نمی کنند که گویی شعر میراث اجدادی آن هاست.دردسر ندهم و کلاف را جمع کنم. حسین منزوی عیار غزل است. به امید مستطیل ابدی شایسته برای او.او که پشت علامت سوالی معنی دار با ما بدرود گفت، آیا می شناسیدم؟
حامد عسکری دیگر غزلسرا و ترانه سرای نامدار کشور در گفتگو با تارنا عنوان داشت: حرکت، حرکت خوبی است. چراکه منزوی انسان کوچکی نبوده است. من هم با این کمپین همراه میشوم و از مسئولین استان زنجان میخواهم که به این موضوع رسیدگی کنند.
حسین جلال پور نیز در واکنش به این قضیه گفت: خواستند در بارهی مشکلات هنرمندان بگویم. من هم در حضور مسئولان گفتم انجام کارهای فرهنگی با دو مشکل اساسی روبهروست؛ اول: نبودِ پول، دوم: بودنِ مسئولینی که هیچ آشنایی با مقولههای فرهنگی و هنری ندارند. این بود و نبودِ کمی نیست! تازه همان نابودیِ پول هم در دست بیکفایت آنهاست. بگذریم که دلخور شدند و... بشوند چون بیکفایتاند از جنوب تا شمال ایران... این روزها بنا به دلیلی و نیز خواست یکی از دوستان درگیر «سنگِ قبر»م. امروز صبح دیدم برادر و دوست عزیزم ابراهیم اسماعیلی اراضی تصویری از وضعیت شرمآور سنگ قبر «حسین منزوی» گذاشته و گلایه کرده... نگاه میکنم به گذشته و میبینم (البته هنوز ندانستهام چرا) با چه شکوه و دقّتی سنگ قبرها را میساختهاند و با احترام از آن مراقبت میکردهاند. آیا برای فرار از نیستی بوده است؟ آیا فکر میکردهاند مردگان از مرگِ اینجهانی رهایی یافتهاند و تازه پا به زندگی گذاشتهاند؟ آیا... آیا سنگ قبرها را نمیتوانیم زیرگونههای هنری ادبی قلمداد کنیم؟ باری! فارغ از خوشآمد یا نیامد ما از حسین منزوی (که ذرّهای هم در تاریخ ادبیات اهمّیت ندارد) با بررسی و نگاهی به سیر تطوّر غزل فارسی، از رودکی تا امروز، پی میبریم که سهم منزوی در ادامهی غزل و رساندن آن به جایگاهِ اکنون سهم بسیار بزرگی است؛ بسیار بیشتر از دیگران. لازم هم نیست یادآوری کنیم بله ممکن است او هم غزلهای متوسط و یا حتی بد داشته باشد ولی کسی است که غزل را از خوابِ بعد از سعدی و حافظ بیدار کرد. آیا کسی دیگر هست که این کار را کرده باشد؟ حالا این وضعیت سنگ قبرِ این آدم است! وضعیت ادامهی شعرش هم دستکمی از وضعیت سنگ قبرش ندارد حتی میشود گفت بهمراتب بدتر است؛ کسانی که حرف از دوستداریِ شعرش میزنند، بهتحقیق، دارند غزل را پرتاب میکنند به «پیشازمنزوی» و حتّی عقبتر. این بحث احتیاج به مجال بیشتری دارد. به هر حال مسئولان بیکفایتی داریم. علیرضا بدیع از غزلسرایان نامدار کشور نیز در گفتگوی اختصاصی با تارنا گفت: 5-6 سال پیش که بر سر مزار منزوی رفتم، زمانی بود که هنوز به این وضعیت نیفتاده و در احاطه زباله ها قرار نگرفته بود به مسئولان زنجان اعتراض کردم که چرا حسین منزوی باید در یک قبرستان عمومی دفن شود. اگر قرار نیست آرامگاه و بارگاهی برای بزرگانی چون او ساخته شود حداقل در قطعه ای اختصاصی چون قطعه هنرمندان و... دفن شود. وی ادامه داد: برای فرمانداری، استانداری و هر مسئول مربوطه ای در زنجان متاسفم که فرهنگ را نمیشناسند. واقعا شرم آور است. تاریخ قضاوت خواهد کرد که حسین منزوی در کنار حافظ و سعدی قرار میگیرد و روسیاهی این رفتار زشت تنها برای ما میماند. بدیع در ادامه گفت: در خصوص حسین منزوی دو نکته وجود دارد: یکی اینکه مزار وی جای بدی است و در یک گذرگاه عمومی دفن شده و دیگری عدم رسیدگی به آن است. فقط شرم آور است. همین. سعید تیموری از دیگر شاعران کشور نیز در واکنش به این قضیه در اینستاگرام خود نوشت: تکلیف منزوی در غزل مشخص است... نه مثل الان دور و برش را جوجه نفله های ریزه پیزه گرفته بود که هر شب قهوه خانه گردی کنند و مجالس طرب و شور و جشن تولد بگیرند نه در هر سری و سرایی که پاکت باشد بنا به نیاز جیبی سر می دواند... من که نبودم و یک بار دیدمش و همین ... اما شنیده ام ... نامه اش به خرمشاهی که هر چه می گردم پیدا نمی کنم گواه ... خاطرات موثق برخی اهلان و دوستان_نه دوستان متجاهل_ هم سند که بزرگ بوده...بزرگ ... بنا به فضل و مستند بودن بزرگی مثل جناب ابراهیم اسماعیلی اراضی این عکس را به اشتراک می گذارم و تنها می گویم نامش هر چه هست...ما به عشق می شناسیمش... سنگ ارزشی ندارد...قطعا اگر گم نام تر از این ها بود باز سلطان خطابش می کردم...اما این نوع رفتار ... جویا معروفی نیز در گفتگو با تارنا گفت: این کمپین مناسب است. این غم، غریبی عام است و تنها مختص منزوی نیست. فریدون مشیری، اخوان، سیمین بهبهانی، شاملو و... هم همین وضعیت را دارند. هرچند که چشممان آب نمیخورد که اتفاقی بیفتد اما خوب است که با منزوی آغاز کردیم. من هم از این کمپین حمایت میکنم.
تورج بخشایشی نیز در واکنش به کمپین آهای خبردار نوشت: با هشتک #آهای_خبردار اعتراض خودتونو نسبت به وضعیت مزار سلطان غزل معاصر ایران جناب حسین منزوی اعلام کنید بلکه به گوش مسئولین برسد و یادشان بیافتد برای ادبیات این مرز و بوم اندکی احترام قائل شوند.
علیرضا برنجی، مانی معینی، امیر ارجینی، علیرضا بندری، علیرضا کاهد، محمدحسین حسینی، کبری موسوی، ساجده جبارپور، محمدرضا یزدان پرست و جمعی از مردم هنردوست کشور دیگر عزیزانی بودند که با کمپین #آهای_خبردار همراه شده اند. امیدواریم تا کار از کار نگذشته است فکری به حال ادیبان کشور شود. انشالله... کد خبر: 574