1398/7/16   شعر امروز   کدخبر: 581   نظر: 0   بازدید: 143   خبرنگار: چاپ

عشق-در-دمشق،-عشق-به-دمشق

نگاهی به زندگی و اشعار غادةالسمان؛-عشق در دمشق، عشق به دمشق!-اختصاصی تارنا

نگاهی به زندگی و اشعار غادةالسمان؛-عشق در دمشق، عشق به دمشق!-اختصاصی تارنا

متن

  آنگاه که می میرم نامم را بر سنگ گورم ننویسید اما داستان عشق مرا بنویسید و بنگارید : اینجا آرامگاه زنی ست که به برگی عاشق بود و درون دواتی غرق شد و مرد!         (زنی عاشق در میان دوات ، ص 45)   تاریخ عرب پر از جنایت ها و خشونت های بی رحمانه علیه زنان است. از دوره ای که دختران تازه به دنیا آمده زنده به گور می شدند تا به امروز که در برخی از کشور های عرب زنان حق رانندگی ندارند! حال چگونه می توان در این جامعه ی بسته و زن ستیز از نقش بزرگ شاعران و نویسندگان عرب در اعتلای فرهنگ گذشت؟ بزرگانی همچون نزار قبانی، آدونیس، محمود درویش و... در این عصر تلاش های فراوانی در امر بالا بردن سطح فکری جوامع عربی، همسو کردنشان با جهان مدرن و پیشگیری از ایجاد شکاف های طبقاتی در بین توده ی مردم انجام دادند. اما می توان گفت تلاش های غادة السمان در ایجاد یک نگاه نسبتا برابر به زن و توسعه ی روشنفکری در جوامع عربی را کم تر کسی انجام داده بود. غادة السمان رمان نویس برجسته، روزنامه نگار مشهور و شاعر پر توانی است. در این مقاله سعی شده تنها شعر های وی و اندیشه و نگاهش مورد بررسی قرار گیرد. غاده السمان دارای هشت مجموعه شعر با نام های عشق(1973)، شهادت می دهم بر خلاف باد(1987)، به تو اعلان عشق می کنم( 1976)، زنی عاشق در میان دوات (1995)، غمنامه ای برای یاسمن ها (1996)، ابدیت، لحظه ی عشق ( 1999)، رقص با جغد(2003) و معشوق مجازی (2007) است. ویژگی مهم اشعار غادةالسمان تزریق اندیشه ی زنانگی در ذهن مخاطب است به نوعی که هیچ ضعفی در اصول این اندیشه نیست. زن در اشعار غادة السمان تمام ویژگی های یک زن عرب را داراست، اما تفاوتی بزرگ در این بین وجود دارد آن هم فریاد و خواسته های به حق شاعر(به عنوان زن عرب) و افکار روشنفکرانه و اگزیستانسیالیسم آن است. شاعران و نویسندگانی مانند غادة السمان در سوریه، فروغ در ایران و ویرجینیا وولف در انگلستان نقاط اشتراک فراوانی دارند. هرچند سطح خواسته ها و میزان تبعیض زنان در طول تاریخ در هر یک از این سه جامعه تفاوت های عمده ای با هم دارد اما نقاط مشترکی زیادی در قلم و نوع اندیشه ی این سه نویسنده دیده می شود. بی شک به دلیل اشتراکات فرهنگی و سیاسی کشور های عرب و ایران شباهت های غادةالسمان و فروغ در اشعارشان قابل تعمل است، هر دو به نوعی آغازگر یک ویژگی ادبی در هر دو کشور شدند. ویژگی ای که در اصطلاح به ادبیات زنانه معروف است. البته منظور از این ویژگی به هیچ وجه اروتیسم زدگی در شعر نیست. در حالت کلی اگر نگاهی به آثار درخشان زنان در چند سال اخیر در حوزه ی شعر و رمان بیاندازیم، آثاری موفق بوده اند که روحی زنانه در پس کلماتشان نفس می کشد و به دور از هر گونه تحریف احساسی یا خود سانسوری ( از جنس جنسیتی )  بوده اند. از جمله آثار ویرجینیا وولف، اوریانا فالاچی، شیمبورسکا، فروغ و... . طبق گفته ی فردیناندو سوسور ( بنیان گذار زبانشناسی نوین ) زبان نظامی از نشانه هاست، نشانه های رایج و پذیرفته شده ی هر دوران باعث تشکیل چیزی به نام زبان معاصر می شود. پس نشانه های جنسیتی و اروتیسم در زبان باعث نوعی نمادگذاری و روشنگری در شعر خواهد شد. این است که وجود یک زبان زنانه در شعر اهمیت پیدا می کند. غادة السمان بارها و بارها در اشعارش تلاش کرده تا سایه ی سنگین تبعیض جنسیتی روی زنان عرب را به مخاطبانش القا کند و از رنج تمام این سال ها سخن بگوید و در مقابل تمام کج فکری ها مقاومت کند:  آن که تو را با خویشتن برابر نهاد  بسیار بر تو ستم روا داشته است تو را چه گناه که او شیدای تسلط است و تو دلداده ی رهایی هستی! تو را چه گناه که او سرگشته و پریشان است در این پندار که آیا بهشتیان را بر چهره موی است یا نه ؟! و تو در این پندار سرگشته که تهی دست بر دروازه ی تاریخ چگونه به قرن بیست و یک گام می نهی؟            ( غمنامه ای برای یاسمن ها ، ص 49 )   ویژگی دیگری که در اشعار غادة السمان به چشم می آید آشنایی زدایی ست. به قول صورتگرایان روس کار هنرمند آشنایی زدایی ست و زدودن غبار عادت از چشم ما. ( آثار و مقالات ، شفیعی کدکنی ، ص 45 ) آشنایی زدایی را می توان درون مایه ی اشعار شاعران بزرگ نامید. سرتاسر دیوان حافظ و بیت بیت اشعارش پر از آشنایی زدایی است، چه بسا بسیاری از بیت های حافظ از گذشتگان وام گرفته شده باشد، اما آشنایی زدایی که حافظ در اشعارش به کار می گیرد آن مضامین را برای مخاطب نو جلوه می دهد، یا کاری که شاعران معاصرمان با تلمیح ها و نقل های گذشتگان انجام می دهند چیزی جز آشنایی زدایی نیست. حال اگر به اشعار غادة السمان دقت کنیم، گاه آشنایی زدایی هایی پیش پا افتاده و ساده می بینیم اما گاه با چنان چیزهایی مواجه می شویم که تا مرز تابوها و خط قرمز بسیاری از اقشار جامعه پیش می رود. به همین جهت غادةالسمان را قبل از شاعری موفق شاعری جسور می‌دانند. جامعه ی عرب بر پایه ی سنت ها استوار است. حال تنها نویسندگان و شاعرانند که می توانند از این سنت ها عبور کرده و پا در عرصه ی مدرن بگذارند، دست ملتشان را بگیرند و آن ها را هم با خود به این جهان ببرند. نمونه هایی از آشنایی زدایی در اشعار غادة السمان: من پیش از آن که بخوابم گوسفند نمی شمرم اما یارانی را می شمرم که از آنان دوری گزیده ام !      ( غمنامه ای برای یاسمن ها -  ص55 )   یا نمونه ای دیگر: در حالی که نگاه جرج واشنگتن بر اسکناس دلار زیبا تر از نگاه مونالیزاست!              ( زنی عاشق در میان دوات – ص 25 )   چیزی که از آن به عنوان نقطه قوت تفکر غادةالسمان می شود نام برد، هویت طلبی و هویت شناسی وی بعد از تحمل این همه رنج و نقد های شدیدش بر جامعه و افراد جامعه است! یعنی با وجود تحقیرها و آزارهایی که در تمام سال های زندگی اش به خود دیده و مطالعه‌ی عمیقش در باب تاریخ عرب باز هم به هویت و وطن خود می بالد و اجازه ی هیچ گونه نگاه بدی به خوننده در این باره نمی دهد. اما این تفکرات کاملا به دور از تعصب های بی جا و آزار دهنده ی برخی از افراد جامعه است. بسیاری از بزرگان ادبیات همین شیوه را پیش گرفته اند اما غادةالسمان با قلمی چنان ضریف و روحی چنان لطیف نقد هایش را بر جامعه وارد می کند که به هیچ وجه وارد حیطه ی شعار نشده و شعری دل انگیز و پر از احساس می سراید .    \\   با آنکه پوستم سپید است به معنایی من زنی زنگی و سیاهم         زیرا من زنی عربم ... در زیر صحرا های جاهلیت زنده به گور بودم و در عصر راه رفتن بر روی کره ماه من همچنان زنده به گورم ...     (  رقص با جغد - ص 64 )   جنبه ی سیاسی اشعار غادةالسمان و بلوغ سیاسی او را می شود از دلایل آوانگارد بودن وی و اشعارش دانست. تاکید زیاد بر ایستادگی و مقاومت در اشعارش و سرسختی وی با سران حکومت عرب، نقد های وی اساسی و ریشه ای است و تنها شاعری می تواند اینگونه به مسائل سیاسی بپردازد که مطالعه ی عمیقی بر سیاست و تاریخ ملت و کشورش ( یا جهان ) و درک عمیقی از دنیای اطرافش داشته باشد. آدونیس شاعر فقید عرب در بخشی از مصاحبه اش می گوید: جامعه‌ی عرب دیگر به پیامبری آسمانی نیاز ندارد، اکنون زمان آن فرا رسیده که همه دست به دست هم بدهیم تا هر یک پیامبر خویش باشیم ( مصاحبه با آدونیس – علیرضا جهانی – روزنامه ی اطلاعات شماره ی 370 – ص 7 ) حال که در اکثر نقاط جهان صحبت از تعامل و پایان جنگ ها و جنگ ستیزی است، وجود شاعران و روشنفکرانی چون غادةالسمان کمک زیادی به ادبیات و صلح و هرچه زیبا تر شدن دنیا می کند! من نافرمانم بر دیکتاتوری که دستار اعتراض بر سر دارد و جلادی که برای آزادی سخنرانی می کند در حالی که پی فرصتی ست تا آزادی را برباید و ترور کند من نافرمانم در برابر آنان که مژده ی عشق و عدالت می دهند ، در حالی که خون ازچکمه هایشان جاری ست       (  ابدیت ، لحظه عشق -  ص 58 )   نگاه غادة به مسائل روی داده در فلسطین و لبنان و نوشته های تندش درباره ی جنگ، در این دو کشور تحسین بسیاری از منتقدین و روشنفکران را به همراه داشته است. غادة در مورد جنگ فلسطین و مسائل پیش آمده در بیروت چنین می گوید : \ چشمانم را می گشایم ، بر اسرائیل که بر طبل جنگ می کوبد و چشم هایم را می بندم ، بر آمریکا که بر طبل جنگ می کوبد . زندگی ، پرواز گنجشکی میان دو انفجار است ... \   سوال اصلی این است که چرا باید شاعران و نویسندگان برجسته ی یک کشور یا یک ملت در میهن خودشان سکونت نداشته باشند؟ این دغدغه برای ما دغدغه ی دوری نیست، هستند شاعران و نویسندگانی که امروزه به دور از سرزمینمان زندگی می کنند. جوامع عرب هم همواره از این مشکلات رنج برده اند و دلیل اصلی این اتفاقات جنگ های داخلی و نبودن جایگاه خاصی برای قشر هنرمند و اندیشمند جامعه بوده است. غادة السمان هم از این قاعده مستثنی نیست و زندگی در جامعه ی خودش را \ پرواز گنجشکی میان دو انفجار \ می داند و ساکن کشور های اروپایی می شود. اما غم غربت و دوری از سرزمینش همواره بن مایه ی اشعارش بوده و هست. قسمتی از شعر تنها وطنم مجازی نیست از کتاب عشق مجازی نشان دهنده ی این مهم خواهد بود : \ هنگامی که از دمشق کوچ می کردم ، پدرم در سکوت در دلم نجوا کرد : دخترم هرجا که می خواهی برو اما همواره از یاد مبر که از کجا آمده ای ... و من هرگز روزی انتساب اصالتم را به اکثر شهر های سیاره ام ، از یاد نخواهم برد شهری که به رقم کشورگشایان و جباران و جلادان هنوز زنده است     (  معشوق مجازی –  ص 78 )   نگاه زیبای غادة در اشعارش به عشق به عنوان یک راه نجات و امید دوباره برای زندگی بسیار زیباست . غادة بار ها به نقش بزرگ عشق در زندگی اش اشاره کرده و زندگی را بدون حضور این اکسیر آرامش بخش قابل تصور نمی داند. تفسیر غادةالسمان از عشق بسیار ساده و نزدیک به تعریف افلاطون از عشق است یا همان عشق افلاطونی است! ارتباط عاطفی بسیار قوی و وابستگی به معشوقه در اشعار عاشقانه ی غادة وجود دارد که آن را کاملا با غادةالسمانی که شعر های تند اجتماعی سیاسی می نویسد جدا می کند. در اشعار عاشقانه ی غادة که بیشتر در کتاب ابدیت، لحظه ی عشق آورده شده معشوقه به عنوان موجودی فراتر از خود شاعر نیست، بلکه غادة بیشتر خودش را ستایش می کند که انسانی زمینی را تا این حد دوست دارد و معشوقه اش را ستایش می کند که توانسته لایق این همه دوست داشتن باشد! گاهی در اشعارش از کلمه ی اختراع کردن ( اخترع) به عنوان فعل عشق استفاده می کند:  عشق تو را اختراع کردم تا در زیر باران بدون چتر نباشم ... عشق تو را اختراع کردم چونان کسی که در تاریکی تنها می خواند تا نترسد    ( ابدیت – لحظه عشق ص 49 ) گاهی آنقدر از هیاهوی جهان خسته می شود که می نویسد :  می خواهم از همه چیز به عشق تو بگریزم        ( معشوق مجازی – ص 39 ) و گاهی چون فروغ ، اعتقادش به یگانه امید زندگی اش را هم از دست می دهد و بی تمنا چشم به راه مرگ می نشیند : عشق تو به من عشقی مجازی ست وفاداری تو به من نیز مجازی ست تنها مرگ مجازی من حقیقی ست           مانند تنفس!      ( معشوق مجازی –  ص 38 )   غادةالسمان، شاعر شور و شورش است. شاعر سیاست و منطق، شاعر روز های سخت ملت عرب و شاعر زنان بی فریاد، اما نمی شود منکر این شد که تنها عشق غادةالسمان را سرپا نگه داشته است، هم عشق به دمشق، هم عشق در دمشق!   در ادامه نیز به زندگینامه غادة السمان می‌پردازیم. وی زاده 1942 در دمشق از پدر و مادری سوری است.  پدرش مرحوم احمد السمان رئیس سابق دانشگاه سوریه و وزیر اداره آموزش و پرورش بود. مادرش در سنین ابتدایی زندگی غادة السمان از دنیا رفت و پس از آن غادة مورد توجه بیشتری از سوی پدرش قرار گرفت. غادة با وجود این مشکلات تحسیلاتش را سرسختانه ادامه داد و لیسانس ادبیات انگلیسی اش را از دانشگاه سوریه گرفت. سپس برای اخذ مدرک فوق لیسانس به بیروت رفت و در دانشگاه بیروت مدرک فوق لیسانس زبان انگلیسی گرفت. سپس در دانشگاه لندن دکترای همین رشته را هم گرفت تا به تحصیلاتش در بالاترین سطح پایان دهد. غادة در سال 1969 با بشیر الداعوق ازدواج کرد و دو سال بعد صاحب پسری به نام \حازم\ شد. در سال 2004 مشخص شد که بشیر بیماری سرطان خون گرفته است و به مراقبتی شبانه روزه نیاز دارد. غادة تا لحظه های پایانی حیات شوهرش در کنار او بود تا اینکه سال 2007 بشیر الداعوق برای همیشه چشم ازجهان بست. غادةالسمان 74 ساله اکنون در لندن سکونت دارد و گاهی به دیار خود یعنی دمشق هم مسافرت می کند. در پایان از دکترعبدالحسین فرزاد به دلیل ترجمه های بی نقص، از اشعار غادةالسمان به زبان فارسی، نشر چشمه به دلیل چاپ مجموعه اشعار وی و دوست خوبم فائزه حسنی به دلیل کمک در ترجمه ی مقالات و اشعار به زبان عربی تشکر می کنم.    پیام آقایی/ بهار 96   منابع

 

کد خبر: 425

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: شاعر هفته

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.