نخستین پایگاه خبری شـعر و تـرانـه ایــران

پخش زنده رادیو تارنا

  1398/8/1   شعر امروز   کدخبر: 586   خبرنگار: غزل ناصحی   نظر: 0   بازدید: 2437 چاپ

تن‌ها، تنهایی انسان امروز است,شاعر هفتهامید صباغ نو:-تن‌ها، تنهایی انسان امروز است-اختصاصی تارنا, امید صباغ نو ,تن ها

اميد صباغ نو:

تن‌ها، تنهایی انسان امروز است

  شاید 72 ساعت هم از چاپ کتاب جدیدش نگذشته باشد. اما به همین بهانه به سراغش رفتیم تا از «تن‌ها» برایمان بگوید. تاکنون غزل‌های بسیاری از او خوانده ایم. شاعری نام آشنا و غزلسرایی بنام. به بهانه چاپ مجموعه غزل جدیدبا او به گفت و گو نشستیم

  شاید 72 ساعت هم از چاپ کتاب جدیدش نگذشته باشد. اما به همین بهانه به سراغش رفتیم تا از «تن‌ها» برایمان بگوید. تاکنون غزل‌های بسیاری از او خوانده ایم. شاعری نام آشنا و غزلسرایی بنام. به بهانه چاپ مجموعه غزل جدید امید صباغ نو با او به گفت و گو نشستیم

تبریک برای چاپ مجموعه جدید. از «تن ها» برایمان بگویید.

مجموعه غزل جدیدم به نام تن ها که به تازگی چاپ شده است دوازدهمین کتاب و ششمین مجموعه غزل من است. مجموعه های دیگر شامل  رباعی، سپید و گزیده هایی از دوستان شاعر بود که جمع آوری شده بود. در این مجموعه 48 غزل وجود دارد که بیشتر آنها غزل هایی است که بعد از سال 93 یعنی بعد از مجموعه خودزنی سروده شده اند. کلیت این مجموعه عاشقانه است و چند غزل آیینی و اجتماعی هم در آن وجود دارد. این مجموعه در 100 صفحه چاپ شده است.  

از کار با نشر شانی برایمان بگویید. چندمین مجموعه است که با این نشر کار می‌کنید؟

این مجموعه پنجمین مجموعه ای است که با نشر شانی همکاری داشتیم. در این پنج مجموعه که از سال 93 تا امروز با هم کار کرده ایم از این نشر راضی بودم. در گذشته مشکلی که  دوستان با این نشر داشتند، مشکل توزیع و پخش آن بود که از سال گذشته با توجه به اینکه در تمام نمایشگاه های استانی شرکت کرده است، تقریبا می‌توان گفت مخاطب تمام استان ها  توانسته اند به نمایشگاه ها بروند و کتاب مورد علاقه شان را تهیه کنند. فکر می‌کنم این نشر در بخش ناشران مستقل می تواند هم مولفان حرفه ای و هم مولفان آماتور را در کنار خود داشته باشد.  

چقدر تلاش کردید کتاب قبل از نمایشگاه آماده شود؟

همه این اتفاق به همت ناشر بستگی داشت .اگر اشتباه نکنم مهرماه سال گذشته بود که مجموعه را به نشر شانی سپردم. از همان روز نخست که قرارداد بسته شد، کارهای مقدماتی اخذ فیپا و شابک انجام شد و پروسه اخذ مجوز با این که قدری طولانی است، اما آن هم در مدت 2 تا 3 ماه گرفتند و چاپ کتاب هم در همین ایام عید و روزهای تعطیل انجام گرفت تا برای نمایشگاه اردیبهشت 96 برسد که به لطف خدا کار به موقع به انجام رسید. اما هنوز تصمیمی مبنی بر رونمایی یا جشن امضای آن تا قبل از نمایشگاه گرفته نشده است. شاید درصورتی که با ناشر به توافق برسیم، تن‌ها را تا نمایشگاه کتاب تنها نگه‌داریم!

 استقبال از سه مجموعه قبلی که در نمایشگاه سال گذشته با شانی کار کردید چطور بود؟

من همیشه راضی هستم و هیچ وقت معترض نیستم و معتقدم هر اتفاقی که قرارباشد برای یک مجموعه بیفتد، می‌افتد. با توجه به اینکه نمایشگاه کتاب پارسال مشکلات  زیادی مثل تغییر مکان و انتقال آن به  شهر آفتاب داشت، به آن شکلی که سال های قبل شاهد بودیم استقبال نشد. خیلی از مخاطب ها حتی برای یافتن غرفه های نشر با مشکل جدی روبرو شده بودند. در روزهای نخست خود من هم چندبار این مشکل را داشتم که  امیدوارم امسال از این دست مسائل وجود نداشته باشد. در نمایشگاه پارسال سه مجموعه داشتم. یکی گزیده  «70 حس مشترک» که از غزلهای دوستان جوان غزل سرا گزینش و چاپ شده بود که فکر می‌کنم این روزها چاپ جدیدش را برای نمایشگاه آماده میکنند. مجموعه رباعی«تا آمدن تو عشق بازی تعطیل» بود که در روزهای هفتم یا هشتم نمایشگاه به چاپ دوم رسید و برای نمایشگاه امسال هم چاپ سومش آماده می‌شود. سومین مجموعه هم که من به دید «لحظه نوشت» یا «دلنوشته» به آنها نگاه می کنم و به آن  شعر نمی‌گویم، با عنوان «شعر نیست» استقبال خوبی داشت. امیدوارم امسال امکانات دسترسی به نمایشگاه کتاب بهتر و بیشتر شده باشد و نمایشگاه بهتری داشته باشیم. ضمنا با توجه به اینکه بعد از سه سال مجموعه غزل «تن¬ها» را منتشر کردم، فکر می‌کنم امسال برای این مجموعه اتفاق های خوبی بیفتد.  

ممکن است که برای مجموعه های بعدی نیز شانی انتخاب شما باشد؟

در حال حاضر نمی‌توان درباره این قضیه صحبت کرد. چون هنوز نه مجموعه بعدی وجود دارد و نه از فردای خود باخبرم! ولی  بیشتر ترجیح میدهم کتاب با کیفیت و با قیمت مناسب به دست مخاطب برسد. با توجه به اینکه شانی هم در تمام نمایشگاه های استانی حضور داشته، فکر می‌کنم اتفاق بدی نباشد. چرا که نه. در صورت ممکن است کتاب بعدی را هم با شانی کار ‌کنم . 

از نام گذاری این مجموعه نیز بگویید. چطور شد که «تن‌ها» را به عنوان اسم آن انتخاب کردید؟

همیشه روی انتخاب نام کتاب هایم حساسیت زیادی دارم و سخت گیر ترم. معمولا سعی می کنم در این موضوع از اسم هایی استفاده کنم که هم چند پهلو باشند. در نام گذاری «تن¬ها» هم دقیقا همین اتفاق افتاد. شاید 15 تا 20  اسم انتخابی داشتم که در نهایت سر این نام با خودم کنار آمدم! با «تن ها» به تنها بودن در جمع تن¬ها رسیدم و صد البته این تنهایی را به بودن خیلی ها ترجیح می دهم! از رضا قربانی عزیز برای طراحی جلد متشکرم که به تمام المان ها و نکات مورد نظرم توجه کرد و بصورت حساب شده، این تنهایی را به مخاطب القا کرد.  

چه آینده ای را برای تن ها متصور می‌شوید و فکر می‌کنید «تن ها» به چاپ چندم برسد؟

مهم این است که کتاب به دست مخاطب واقعی برسد. بیشتر برایم این مهم است. چاپ چندمش را مخاطب انتخاب می کند. به این چیزها زیاد فکر نمی کنم. همانطور که موقع سرایش هیچ شعری به این فکر نمی‌کنم که قرار است چه اتفاقی برای این شعر بیفتد و شنیده شود. خیلی از شعر ها وجود دارد که برای شخص من و برای تنهایی من بسیار عزیز بوده اما مخاطب با آن ارتباط خاصی برقرار نکرده است. گاهی هم برعکس! وظیفه منِ شاعر این است که اگر به این نتیجه رسیدم که شعری که سروده ام  ارزش این را دارد که به دست و گوش مخاطب برسد، به چاپ می‌رسانم. در مرحله بعد استقبال عمومی مطرح است که شاید سال دیگر همین موقع بتوانیم درباره‌اش صحبت کنیم که آیا پیش بینی می کردیم که به این تعداد چاپ برسد یا نه. اما در کل با توجه به استقبال عمومی که نسبت به یکسری از شعرهای این کتاب شده مخصوصا شعر هایی که با موسیقی منتشر شده اند، فکر می‌کنم نسبت به مجموعه های قبلی استقبال بهتری از «تن‌ها» شود.  

در انتهای این گفت و گو اگر بخواهید یکی از غزل های این مجموعه به یادگار بماند کدام را انتخاب می کنید؟

غزلی از این مجموعه که با صدای امیر عظیمی نازنین تحت عنوان «نیم دیگر» منتشر شده است:    چقدر ساده به هم ریختی روان مرا/ بریده غصّه ی دل کندنت امان مرا قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد/ به هر زبان بنویسند داستان مرا گذشتی از من و شب های خالی از غزلم/ گرفته حسرت دستان تو جهان مرا سریع پیر شدم آنچنانکه آینه نیز/ شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه/ خدا گرفت به دست تو امتحان مرا نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل/ بگیر خنجر و در دم بگیر جان مرا تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد/ بیا و تلخ تر از این مکن دهان مرا چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو/ بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا تو نیم دیگر من نیستی ؛ تمام منی/ تمام کن غم و اندوه سالیان مرا

برچسب ها : تن ها غزل امید صباغ نو

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.