1398/7/16   شعر امروز   کدخبر: 700   نظر: 0   بازدید: 215   خبرنگار: چاپ

ضرورت-فهم-معماري-کلمات-در-شعر-سپيد-اتفاق-مي‌افتد- 

شهرام میرشکاک:-ضرورت فهم معماری کلمات در شعر سپید اتفاق می‌افتد

شهرام میرشکاک:-ضرورت فهم معماری کلمات در شعر سپید اتفاق می‌افتد

-اختصاصی تارنا

همیشه معترض و ناراضی است. همیشه به همه چیز انتقاد دارد. سپید می‌گوید و از شعر کلاسیک می‌گریزد. دغدغه بزرگی به نام شعر دارد و اگر در محفلی به عنوان منتقد حضور داشته باشد بیشترین و تندترین انتقادها را از وی خواهید شنید. در ادامه سیر گفتگوهای اختصاصی تارنا به سراغ میرشکاک رفتیم تا برایمان بگوید:

 

همیشه معترض و ناراضی است. همیشه به همه چیز انتقاد دارد. سپید می‌گوید و از شعر کلاسیک می‌گریزد. دغدغه بزرگی به نام شعر دارد و اگر در محفلی به عنوان منتقد حضور داشته باشد بیشترین و تندترین انتقادها را از وی خواهید شنید. در ادامه سیر گفتگوهای اختصاصی تارنا به سراغ میرشکاک رفتیم تا برایمان بگوید:

 

چرا شهرام میرشکاک همیشه ناراضی و معترض است؟!

من اصلا ناراضی نیستم. اما معتقدم شرایط امروز ادبیات ما شرایط بسیار نابسامان و غیر اخلاقی است و سعی می‌کنم از فضا های غیراخلاقی دوری کنم. غیراخلاقی البته نه به معنای مصطلح بلکه به معنی انسانی و فرهنگی کلمه. ناشرین ما امروزه انسان های فرومایه ای هستند که تجارت می‌کنند و این یک امر غیراخلاقی ست که به آن اعتراض می‌کنم. بی شک نیمی از نارضایتی های من از فضای ادبی و فرهنگی موجود است. بخشی زیر نظر رسانه و بخشی به حوزه خصوصی می‌گذرد. ادبیات دادوستد شده. تیراژ صدتایی کتاب نوعی دروغ گفتن است. اگر کتابی با صد شمارگان چاپ شود و به چاپ های چندم برسد، مخاطب گول می‌خورد که حتما این کتاب چیزی در درون خود جای داده که به چاپ چندم رسیده. بنابراین آن را خریداری و با محتوایی خالی مواجه می‌شود و همین چرخه ادامه دارد تا این کتاب به چاپ بعدی هم برسد. چرا شاعر کوتاه نویسی که خودش درگیر و متولی چاپ، کتاب، نشر و ادبیات است، اگر صد نسخه کتاب چاپ کند در شناسنامه کتاب 1000 عدد درج می‌کند؟ آیا حق ندارم به این وضعیت اعتراض کنم؟ در عصری زندگی می‌کنیم که ادبیات امروز بازگشتی به دهه 30 و 40 دارد. در این سیاهی ها باید فریاد کشید.

 

فارغ التحصیل هنرهای دراماتیک با شعر چه کار دارد؟

ما امروزه در عصری زندگی می کنیم که همه هنرها به شدت به هم وابسته هستند. درست مثل زمان عهد باستانی و کهن ادبیات ما. یک شاعر فیلسوف، منجم، ریاضیدان و به تمام علوم روزگار خود مسلط بود. حالا ما هم در دانشگاه تهران که دانشگاه مادر است هنرهای دراماتیک که همان ادبیات دراماتیک است خواندیم و افتخار می‌کنم که شاگرد بهترین های روزگارمان بودم. اتفاقا خیلی به هم نزدیک است. تئاتر و ادبیات نمایشی با شعر رابطه بسیار تنگاتنگی دارد.

 

تعریف شهرام میرشکاک از شعر سپید چیست؟

هیچ تعریفی ندارم. چراکه هرچیزی را که تعریف کنید، تمام می‌شود و از بین می‌رود. می‌توان تعدادی سرفصل برای هر هنری مشخص کرد، اما نمی‌توان آن را تعریف کرد. شعر سپید مثل تمام سبک ها جریانی برای خود دارد. البته باید بگویم امروز دیگر شعر سپید وجود ندارد. در عصر فراسپید زندگی می‌کنیم.

 

چرا از سرایش غزل فاصله گرفتید؟

شعر کلاسیک نمی‌گویم. چراکه احساس می‌کنم زورآزمایی است. ضرورت فهم معماری کلمات در شعر سپید اتفاق می‌افتد. شعر کلاسیک نوعی مشق کردن است. من فکر می‌کنم عصر زورآزمایی من در شعر کلاسیک سرآمده. دغدغه من به شکل عمیقی شعر است اما برخلاف دیگر دوستان از این راه ارتزاق نمی‌کنم. به همین جهت شعر را اسباب بیان دلتنگی های جنون آمیز همیشگی خود قرار می‌دهم نه اسباب شانیت بخشی اجتماعی به خودم. به همین دلیل است که بعد از 22 سال شاعری یک مجموعه شعر منتشر کردم که مسئول شاعرانگی های من از 17 سالگی تا به امروز است. من معتقدم هرجایی که قرار شد شعر زبان حال من باشد، سپید باشد که تسلط بیشتری روی آن دارم. تعداد بیشماری از شعرهای کلاسیک روزگار ما چینش کلمات در یک واحد وزنی است. به همین علت اگر وزن را از اشعارشان بگیریم متوجه می‌شویم که حتی نثر ساده هم نیستند.

 

\\

 

چرا هیولاما توقیف شد؟

خبر ندارم. از افرادی که مسبب توقیف آن شدند باید بپرسید. روز دوم نمایشگاه ناشر با من تماس گرفت و از جمع شدن کتابهایم خبر داد و از من هم خواسته شد که دراین باره سکوت کنم. من نیز سکوت کردم و پس از چهار روز در صفحه اینستاگرام خبر توقیفی کتاب را منتشر کردم. من هیچگاه اهل سفارشی نوشتن نبوده و نیستم و بسیار طبیعی است که ایدئولوژی هایم با تفکرات و آرمان های عده ای یکسو نباشد. هرچند که هیولاما به هیچ وجه کتاب سیاسی نیست، با این وجود شامل ممیزی های بسیاری شد و در آخر هم با توقیف و جمع آوری مواجه شد. در روز آخر نمایشگاه نیز از توقیف خارج شد. از طرفی هم ناشر جرات پخش و توزیع آن را نداشت. با وجود اینکه ناشر معتقد بود در دو روز اول نمایشگاه 400 نسخه از کتاب من به فروش رفته و سایت خانه کتاب هم به پرفروش بودن آن اشاره کرده بود، خود من چند نسخه بیشتر از آن را ندیدم. من تنها شاعر و منتقد ادبی بودم که شاعر محسوب می‌شدم اما شاعری بدون کتاب. از این روی هیولاما را به عنوان اولین اثر خود منتشر کردم که چنین اتفاق هایی برایش افتاد.

 

وضعیت کتاب های شعر سپیدی که هر روز مثل قارچ رشد می‌کنند را چگونه می‌بینید؟

 شعر ارزان ترین راه بیان اجتماعی خود و ورود به جامعه هنری است. برای هر هنری اسباب و وسایل مختلفی وجود دارد که باید برای خرید آن هزینه کنید. تنها به یک وسیله الکترونیک مثل موبایل و چند شبکه اجتماعی نیاز دارید. هرچیزی که به ذهن تان خطور می‌کند را در قالب های مختلف تایپ می‌کنید که به سرعت هم در فضای مجازی توزیع می‌شود و اسم و رسمی پیدا می‌کنید. سپس امر بر شما مشتبه می‌شود که شاعرید. این قارچ ها به این دلیل است که بسیار سهل و ارزان است. اداره ارشاد نیز روی کیفیت آثار نظارت نمی‌کند و تنها به ممیزی می‌پردازد. این کتاب ها که گرچه شمایل گرافیکی و بصری شعر کوتاه را دارا هستند، اما اشعار خنثی و بی مایه ای است که هر روز بیش از پیش پیدا می‌شوند.

 

\\

 

مهمترین نقدی که به سیستم نشر دارید چیست؟

نقدی که دارم یک نقد کاملا روشن است. اگر تنها راه ارتزاق ناشرین ما فقط نشر باشد، باید سرمایه شخصی داشته باشند. تیراژ کتاب و خرید کتاب ها به حدی پایین آمده که ناشرین ما نگران شده اند. چراکه متاسفانه یارانه های دولتی از کاغذ برداشته شد و ناشر ناچار است که همه هزینه ها را خودش پرداخت کند. وقتی سرانه کتابخوانی به حداقل برسد و چیزی به عنوان کتابخوانی دیگر وجود نداشته باشد اولین کسانی که متضرر می‌شوند ناشران هستند. به همین دلیل به سراغ کتاب اولی ها می‌روند و از طریق آن ها جبران مافات می‌کنند. همین کتاب های بی محتوا چرخ نچرخ کار ناشران را می‌گرداند. بر همین اصل، مافیایی در صنعت نشر پدیدار می‌شود.

 به عنوان مثال با سرشناسه یک نشر دیگر که از بین رفته و وجود خارجی ندارد، کار می‌کنند اما در نمایشگاه کتاب حضور پیدا نمی‌کنند و می‌گویند ما نمایشگاه را تحریم کرده ایم. در حالی که اجازه ورود به آنجا را ندارند چون مجوز نشر ندارند. حال در این فضای وهم آلود، دوستان جوان را جذب کرده، پول دریافت می‌کنند، کتاب را چاپ و به تعدادی از کتابفروشی هایی که حق حسابی هم با یکدیگر دارند می‌سپارند و به فروش می‌رسانند. این دسته ناشرانی بودند که با مافیا سهیم شده اند. ناشران دیگری چون نشر ماه باران و یا فصل پنجم را مثال می‌زنم که نجیب و شریف کار می‌کنند و لااقل در تعداد تیراژ دروغ نمی‌گویند.

چرا مولف باید پول چاپ، تهیه و توزیع را بپردازد؟ پس ناشر چه کاره است؟ اگر من مولف به حقوق شهروندی خود اعتراض نکنم ناشر جور او را می‌کشد؟ گاهی من شاعر به نشری اعتبار می‌دهم گاهی ناشر به شاعر اعتبار می‌دهد. از جوانان می‌خواهم کتاب های خود را به نشری شریف بدهند. بهرحال صحبتها و گلایه ها بسیار است و مجال کم. امیدوارم روزی برسد که انتشاراتی ها به وظایف اصلی خود برسند و چرخه ادبیات فضایی سالم و ارزشمند را تجربه کند.

 

کد خبر: 245

 

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: شاعر هفته

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.