خبری خوش به گوش مان رسید؛ نمایشگاه سراسری کتاب مرکزی. با حرص و عجله خود را به آغوش همیشه باز کتاب سپردیم. اما متاسفانه به جز چند مورد انگشت شمار انتشارات معتبر، آنهم با عناوین ناقص، چیز دندانگیری نیافتیم و حتی صحبت با ناشران –از آمار پایین فروش کتاب در اراک- باعث سرافکندگی من و دوستان هم شد. تنها دلخوشیمان جلسه نقد و کارگاه شعری با حضور محمدعلی بهمنی به عنوان برنامه های جنبی نمایشگاه بود. این فرصتی بود که شاید سالی یکبار هم نصیب شهرمان نشود تا دریچه ای جدید را به روی شعر کشف کرده و رازی نگفته و نهفته را از قلب و نفسهای شاعری بزرگ بشنویم و حس کنیم. اما چیزی از شعر و کارگاه شعر در این دورهمی به چشم و گوش نخورد و بیشتر به محافل شب شعر شباهت داشت. به جز چهار الی پنج نفر –که به واقع شاعرند و شعر خواندند-، چند اسم سفارشی (حدودا 15 نفر) آمدند پای تریبون و اشعارشان را خواندند. شاعرانی که با مشکلات فراوان زبان، مضمون، وزن و حتی قافیه، هنوز دست و پنجه نرم میکردند. ماجرای جالب این جلسه، حرف مجری به بهمنی بود که: \این بضاعت شعر اراک است و نظرتان را لطفا در این مورد بفرمایید.\ این نشان دهنده این است که حتی به کوچک ترین نکته، یعنی مجری برنامه توجهی نشده بود. مجری یک نشست ادبی و کارگاه شعر، باید به قدر قطره ای، از دریای شعر و شعور، بهره برده باشد که متاسفانه تکذیب حتی سخنان ساعتی پیش خود را بیشتر به یاد داشت. center;
البته به این نمی توان خرده گرفت که شاعری چون محمدعلی بهمنی که در جلسات و کارگاههای بسیار مهم و جدی شرکت میکند، اعتبار خود را بیهوده خرج نکرده و نخواهد کرد، بعد از ساعتی بسیار خسته و بی حوصله شده و حتی جان و حافظه ی خواندن غزلی از خود را نداشته باشد. اعتراضات من و دوستان در طول برنامه و انتهای آن هم به نتیجهای نرسید و حتی انگ زیاده گویی هم به پیشانی مان خورد. اینها فقط از یک ارگان فرهنگی کلان شهر اراک سرخواهد زد. اینها همه با تدبیر! افردای نالایق در سازمانهای فرهنگی! شهر به وجود خواهد آمد. و اینگونه سکوت فعالان فرهنگی شهر و مدعیان حق، زبان هرزهگویی را دراز و عدالت را به حجم پرونده های گزارش، وزن و قسمت میکند. فرخ خسروانی منتقد ساکن اراک کد خبر:179