«علیرضا قزوه» یکی از شعرا و نویسندگان باسابقه است که آثار شاخصی در حوزه انقلاب اسلامی و سرودههای آیینی دارد. «با کاروان نیزه»، «عشق علیه السلام»، «دو رکعت عشق» و «از نخلستان تا خیابان» برخی از آثار این هنرمند سرشناس است که طی سالهای منتشر شده است. همزمان با ماه محرم و ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) دقایقی را به این بهانه با او همکلام شدیم. این شاعر درباره دلایل علایقش به شعر عاشورا و همچنین ارتباط این موضوع با زندگی امروز بشر برای ما صحبت کرد. نهایتاً هم او نگاه آسیبشناسانهای نسبت آثار پاپی داشت که این روزها برای امام حسین (ع) و واقعه کربلا خوانده میشود. این گفتگو را در ادامه میخوانید: چرا امام حسین (ع) و واقعه عاشورا در کارنامه کاری شما یکی از نقاط مهم و تأثیرگذار محسوب میشود؟ کودکیها و خاطرات دوری که داریم با فضای عزاداری حضرت امام حسین(ع) گره خورده است. این خاطرات برای من در فضای معنوی و خوبی بوده است و به همین دلیل دوست دارم. هنوز هم که پنجاه و دو سه سال سن دارم هنوز به آن لحظات زیبا که فکر میکنم فضاهای عزاداری امام حسین (ع) برایم تداعی میشود. در سن پانزده شانزده سالگی هم به فضای ادبیات آمدم و باز هم سایه ادبیات آیینی تا الان روی کارهای من بوده است. تا کنون فضاهای مختلفی از جمله شعر عارفانه، عاشقانه یا دفاع مقدس و حماسی را تجربه کردهام اما فضای عاشورا و شعر حسینی برای من دوستداشتنیترین است.
برای انتقال تجارب خود در مقوله شعر عاشورا به نسل جدید چه کارهایی انجام دادهاید؟ من در حد وسع خودم سعی میکنم جوانان را با فضای عاشورا و شعر حسینی آشنا کنم و جنبه معلمی را داشته باشم. سرودههایی که جوانان برایم میآورند را بررسی میکنم و نظر میدهم و کلاسهای محدودی هم دارم. تلاش میکنم تجربیات خودم را به نسل بعد از خودم منتقل کنم. چه در رویاروی و نقل حضوری و جدی باشد که به خیلی از محافل و مجالس دانشجویی و دانشآموزی و انجمنهای ادبی سراسر کشور دعوت میشوم و نقد و بررسی اشعار انجام میدهم. هرکسی وظیفه دارد شیوه معلمی را داشته باشد. همچنان که کسانی برای ما معلمی کردند، ما هم پس از سالها فعالیت باید تجربههایی که از اساتید خودمان دریافت کردهایم را به نسل جوان و نوجوان منتقل کنیم. center;
اما نکته جالب در برخی سرودههای شما این است که میان واقعه عاشورا و زندگی امروز ارتباطهای مستقیم و غیرمستقیم وجود دارد. حتی در مواردی هم مسائل سیاسی امروز را تا حدودی با شعر خود عجین کردهاید. کمی درباره برقراری این ارتباط برای ما توضیح میدهید؟ اعتقاد دارم که عاشورا در صحنه زندگی بشر امروز جریان دارد و عاشورا را اگر از زندگی امروز حذف کنیم، زندگی بیخاصیت و به دور از انسانیت خواهیم داشت. عاشورا به زندگی انسان رنگ داده و رنگهای حرّیت و جلوههای خوب انسانی را به بشریت داده است. کربلا در متن زندگی ما جریان دارد و کاری که حضرت امام حسین(ع) کرد باید برای نه تنها شیعیان بلکه مسلمانان و مسیحیان و هندوها و کل بشریت الگو باشد. میبینیم دقیقاً تمامی اقلیتها و اکثریتها و دینهای دیگر در راهپیمایی اربعین هم حضور دارند و ارادت خود را به حضرت سیدالشهدا(ع) نشان میدهند. این بیانگر زندهبودن عاشورا است و اینکه نسخه درمانی برای دردهای انسان است. ما هم که مسلمان و شیعه و خودمان را نزدیک به خاندان امام حسین(ع) و مولا علی (ع) و حضرت زهرا (ع) باید تمامی روشهای زندگی آن بزرگان نظیرتن ندادن به ظلم برای ما الگو باشد. امروز هم درگیر مسائلی هستیم که میبینیم قطعنامهها و مذاکرات و... در یک یا دو شب پیش از عاشورا اتفاق افتاده است. آمدند با حضرت امام حسین(ع) صلح کنند و خواستند که او را راضی کنند تا به حکومت شمر تن دهد. آب را به رویش قطع کردند و سختیهای زیادی به خانوادهاش کردند تا فقط با ظلم بسازد. همه این نمادها و رمزها امروزه برای کسانی که اهل تفکر و شعور باشند خودش را نشان میدهد. برخی عاشورا را در حسینیههای در بسته و صرفاً بر سر و سینهزدن میدانند که دقیقاً همان شیعهای است که رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله «خامنهای» اشاره کردند که شیعه انگلیسی است. شیعه انگلیسی میگوید که دین از سیاست جدا است و بر سر و سینه بزنید و دست و پای خودتان را زنجیر کنید و قمه بزنید و گریه کنید اما کاری با حکومتها نداشته باشید. یعنی اگر مثلاً وزارت خارجه آمریکا هر توهینی کرد شما کاری نداشته باشید و فقط پیراهن سیاه بپوشید و سه ضرب و چهار ضربتان را بزنید! این مورد قبول تفکر حضرت امام (ره) و حضرت آقای «خامنهای» و بزرگان ما نیست. انقلاب اسلامی دقیقاً ایجاد شده برای اینکه تفکر بزرگانی مثل حضرت سیدالشهدا(ع) اجرا شود. از این جهت فکر میکنم که باید موضع روز داشت و این موضع را بزرگان ما هم دارند. من به عنوان یک شاعر سعی میکنم از آنها درس بگیرم و این مواضع را در شعر خودم پیاده کنم. center;
چرا در اغلب هیئتهای مذهبی و مراسمهای عزاداری از اشعار کلاسیکی که با مضمون عاشورا است استفاده میشود و نمونه شاخص آن هم شعر «محتشم کاشانی» است؟ آیا سرودههای معاصر به اندازه کافی نیست که چنین استفادههایی از آنها شود؟ شعر «محتشم» برای واقعه کربلا یک قله است و تکرار کارهای خوب و شاخص و خواندنی هیچ اشکالی ندارد. من هم نظرم این است که به جای کارهای سستی که از تفکر، حماسه و مرثیه خالی است را بخوانند بهتر است کارهای شکوهمند گذشتگان را بخوانند. محتشم به سمت سوگ – سرود رفته و هرچند در بعضی بندها و ابیاتش به حماسه هم اشاره کرده است اما غلبه کارش و ترکیببند شکوهمند محتشم، سوگ – سرود و مرثیهاش است. برای عاشورا هم مرثیه و حماسه نیاز است. ما در سالهای پس از انقلاب نمونههای خوبی داریم که حرفهای تازه و تفکر نو و حماسه بیشتری دارد. اتفاقاً کارهایی هم داریم که از حماسه و دانش و فکر تهی است و صرفاً یک شعار ضعیف در حد مرثیه است. حتی بعضاً مرثیه هم نیستند و گاهی اوقات از بعضی جهات به فکاهه شباهت میبرد. اینها را کسانی میسرایند که شاعر نیستند و تفکر و نگاه عمیقی به مسائل عاشورا ندارند. فکر میکنم در سالهای پس از انقلاب از لحاظ کیفیت و کمّیت شاهد رشد زیادی در شعر عاشورایی بودهایم. در هیچ دوره تاریخی به این اندازه شاهد ادبیات آیینی و حسینی و فاطمی و اشعار مهدوی نبودهایم و دوره شاخص شعر حماسه و آیینی، دوره انقلاب اسلامی است و این روزها شاهد هستیم که هنرمندان زیادی برای بیان وقایع کربلا و مظلومیت امام حسین (ع) و یارانش به سراغ قالب ترانه میروند و آن را با موسیقی و اغلب موسیقی پاپ تلفیق میکنند.
میخواهم دیدگاه شما را در این زمینه بدانم و اینکه چنین تلفیقی را مناسب میدانید؟ عاشورا عظمتی دارد که میتواند در هر قالبی سروده شود. هیچ مسألهای نیست اگر در قالب پاپ و ترانه و چیزی که مورد پسند نسل جوان، سروده شود. اما مهم این است که کار را چه کسی سروده و آن شخص چه پشتوانهای داشته و چقدر حرف تازه از جنس زمان و جنس حماسه و سوگ – سرود داشته است. این عوامل باید در بافت آن اثر خودشان را همانند یک فرش ابریشمی نشان دهند و باید ببینیم که تفکر و بینش و سوگ – سرود تا چه حد وجود دارد. نباید جلوهنمایی داشته باشیم یعنی اگر خوانندهای میخواهد صدا یا شعرش را به رخ بکشد، نمیتواند عاشورایی باشد. شعر واقعی عاشورا نباید شاعرش را بلکه امام حسین (ع) را به رخ بکشد و باید شاعر و خواننده محو شوند. در کربلا هفتاد و دو تن بودند ولی در حقیقت یک تن بودند. چون همه در حضرت سیدالشهدا(ع) محو شده بودند. در سرود، ترانه، نوحه، غزل یا ترانه پاپ امروزی شاعر و خواننده میتواند عرفان و نگاه واقعی و ذوبشدن واقعی را به رخ بکشد. البته متأسفانه در برخی از این ترانهها و حتی برخی از این نوحهها جلوههای خودنمایی و خودآرایی را مشاهده میکنیم. center;
برخی خودشان را به عنوان ذاکر امام حسین (ع) قلمداد میکنند ولی میبینیم آنچه که باید باشد نیست و شاید رضایت آن حضرت را فراهم نکند. مثلاً آقای «کوثری» را هم داشتیم که با سادگی و صدایی پیر برای حضرت امام خمینی (ره) روضه میخواند اما زلال و با اخلاص میخواند و تم صدای ایشان برای من خاطره است. از سوی دیگر مثلاً نوحه جوانی را پخش میکنند که به خوبی میتواند از شش دانگ صدایش استفاده کند و همه گوشهها را هم بلد است اما جلوه خودش را با صدا بیشتر نشان میدهد. این برای من هیچ وقت جذابیت صدای زلال آقای کوثری که برای حضرت امام (ره) روضه میخواند. در هر سبک باید خودتان را محو کنید و صدایتان را به رخ نکشید و باید سعی کنید با صدایتان غربت حضرت سیدالشهدا (ع) و عظمت روز عاشورا را فریاد کنید. هرچه که جلوه خود باشد برای مقوله عاشورا تأثیرگذار نخواهد بود. شاعر، واعظ، ذاکر و خوانندهای که با اخلاص و سوز بخواهد غربت آن حضرت و یارانش را نشان دهد تأثیرگذارتر از خوانندهای است که میخواهد بگوید چه صدای زیبایی دارم. البته برای حضرت سیدالشهدا(ع) باید در همه چیز سنگ تمام گذاشت. ما مثلاً برای مهمان خودمان بهترین برنج و گوشت و زعفران تهیه میکنیم و تلاش ما این خواهد بود که بوی گوشت محو شود و بیمزه یا شور هم نباشد. همین شعری که من میگویم یا خوانندهای میخواند دقیقاً همان خرج دادن برای امام حسین (ع) است که نباید نمکش کم یا زیاد باشد. باید تمام موارد را مثل طعامی که میپزیم رعایت کنیم و شعر ما باید یک طعام خوب باشد چون میخواهیم با آن از مهمانان امام حسین (ع) پذیرایی کنیم. باید این طعام هم با لذت جذب وجود و تفکر مردم شود. متأسفانه در برخی ترانهها میبینیم که یا خیلی شور یا خیلی بینمک است چون در آن طعام خلوص و دقت وجود نداشته و فقط ظاهرش زیبا بوده است. برخی غذاها در ظرفهای زیبا قرار میگیرد اما محتوا اهمیت زیادی دارد و از این جهت فکر میکنم بیان واقعه عاشورا در هر قالبی میتواند باشد و فقط باید ببینیم که چه کسی میگوید و چه کسی میخواند. کد خبر:118 منبع::