محمد عظيمي:
اختصاصی تارنا
نیما شاعر رنج های پنهان آدمی ست و هرگز هیاهویی برای اثبات خود نداشته است. حتی عقیده نداشت که شاعران جوان مانند او باشند.
نیما پژوه،محقق،شاعرخوش ذوق،اهل مازندران محمد عظیمی که با عرقی خاص برای بزرگ هنرمند خطه شمال خصوصا مازندران `نیما یوشیج وقت و انرژی گذاشته است و یقیناً توانسته اند موفق هم باشند برای حفظ ارزش های هنری شعر نو یا نیمایی. ایشان به همراه شاهپور محمدی کارگردان و تهیه کننده ،مجموعه شاعر طبیعت (زندگی نامه نیما) یازده سال عمرو و جوانی صرف به ثمر رساند این مجموعه کرده اند.با تمام وجود تلاش هاوهزینه های پژوهشی علی رغم تلاش ها وخستگی های این سریال مورد بی مهری اهل هنر و مسئولین مربوطه مانده و متاسفانه همچنان هم تلاش می کنند برای به رساندن پژوهش هاوتحقیق های خود درمورد تاثیر نیما بر شعر امروز.
*به عنوان یک محقق و نیماشناس در مورد شعر نیمایی در زمان حال چه نظری دارید؟
شعر نیمایی یک پروسه طولانی ست که در محور طولی ادبیات مدرن ایران حرکت می کند. شرایط سیاسی و اجتماعی متاثر از مشروطیت، جنگهای جهانی اول و دوم، حکومت پهلوی اول همراه با خصایص فردی نیما موجب شد تا شعر نوین ایران به کندی حرکت نماید. از هشترودی زاده تا شاملو و آل احمد که در زمان حیات شاعر، برای شناساندن شعر نو کوشیدند و تلاشی که پس از خاموشی شاعر توسط شاملو و دیگران ادامه یافت، موجب شد تا فریاد مخالفت سنتگرایان به آهستگی در مقابل نسل و نگاه جدید فروکش کند. حرکتی که به تناسب موقعیت های اجتماعی و شرایط فرهنگی دارای نوسان بوده است. شاعرانی مانند سپهری، فرخزاد و مشیری و ... به سیستم پیشنهادی نیما وفادار ماندند و شاعرانی در مسیر تکاملی و ایجاد نحله های جدید، گام برداشتند. امروز هم نمونه های فراوانی از شیوه ی شعر نیمایی به حیات خود ادامه می دهد و به نظرم هنوز ظرفیت های فراوانی برای ارائه دارد.
*فکر می کنید آنچنان که باید و شاید شعر نیمایی و خود نیما مورد لطف قرار گرفته است؟
نیما شاعر رنج های پنهان آدمی ست و هرگز هیاهویی برای اثبات خود نداشته است. حتی عقیده نداشت که شاعران جوان مانند او باشند. همیشه تاکید داشت که شعر هر کس باید از جهان اندیشگی و تفکر گوینده اش بالیده شود. شاعرانی که نیما را استاد خود می خوانند، امروز سلسه جنبان قلل رفیع شعر ایران شده اند. نیما در زندگی نامه خودنوشت می فرماید: «زيادي مي نويسم، كم انتشار مي دهم و اين وضع، مرا از دور تنبل جلوه مي دهد.»
عدم انتشار بخش اعظمی از آثار شاعر در زمان زندگی موجب شد تا گسترش شایسته را بدست نیاورد و متولیان نشر مکتوبات شاعر هم به دلایل مختلف (که مجالی طولانی برای شرح می طلبد) موجب کندی شناخت لازم از اندیشه و شعر نیمایی شدند. بی شک اگر نیما ناظر بر چاپ آثارش می بود، بخش اعظمی از نوشته ها و شعرهای منتشر شده ی امروز را ویرایش و حذف می کرد تا خواننده با اثری ویراسته و تکامل یافته روبرو شود. البته باید اذعان داشت که در چند دهه ی اخیر، همایش های فراوانی در شناخت و بررسی آثار نیما انجام شده است، اما هنوز نتوانسته ایم به شایستگی زندگی، شعر و دیگر آثار فرهنگی نیما را معرفی نماییم.
*خود شما هم دست به قلم هستید. شعرتان را برچه سبک و سیاق سوق می دهید؟
شعر هر کس حاصل بیتابی ها و دغدغه های شخصی اوست و نمی توان همیشه در لنگرگاهی به صید پرداخت. من هم از تجربه های شعر کلاسیک آمده ام و رشد آگاهی ها و مطالعه آثار در گذر زمان موجب رسیدن به شکل های جدید در محتوای تازه خواهد شد. از ظرف زلال شعر نیمایی تا گستره ی شعر سپید با ضمیر شعرهای نافرمانم همراه شده اند. اتفاقی که براساس یک تعلق بخشنامه ای زاده نشد.
*تاثیر نیما یوشیج بر شعرای زمان خود و شاعران کنونی را چگونه تحلیل می کنید؟
نیما یوشیج بر شاعران زمان خود تاثیری چند لایه داشته است. شاگردان مستقیم اش تحت تاثیر جلسات شعرخوانی و استفاده از نظرات شاعر به استحکامی شایسته رسیدند. گروهی که سودای سبک سازی و انحصارطلبی داشتند و از شعر غرب تاثیری فراوان گرفته بودند و با نمونه هایی که عرضه کردند، خود سدّی در برابر این مسیر شدند و یا از سرعت طبیعی اش کاستند. فارغ از شعرای سنتی که موضع مشخصی داشتند، تاثیر نیما بیشتر از طریق آثار منتشر شده در هر دوره و تحلیل شاگردانش از شیوه ی نیمایی بوده است. در این دوره می توان گفت که شاعران واقعی بر اثر چاپ آثار نیما از شعر و نظراتش تاثیر فراوانی گرفته اند و کسان بسیاری که در این راه مدعی هستند، دارای ضعف مطالعه بوده و از تتبع و تفکر در آثار پیشنیان بی بهره مانده اند.
*ساده نویسی در شعرا را بیشتر می پسندید یا استفاده از واژگانی که مفهوم سنگینی دارند؟
ساده نویسی ابعاد مختلفی دارد. اگر منظور از ساده نویسی استفاده از کلمات متداول است، می تواند با تطهیر در ضمیر شاعر تبدیل به محتوایی نو شود و جهان تصویری دیگری را خلق نماید و الزاما استفاده از کلمات مهجور و یا خاص نمی تواند موجد نگاه بدیع باشد. شعر ساده انگارانه و بی محتوا از تولیدات روزمره و زودمیر جماعتی هست که تحت تاثیر احساسات و جرقه های لحظه ای بوده و می توان گفت که ناشی از عدم مطالعه در آثار ادبی و جهان کوچک واژگانی گوینده می باشد.
*این بی نظمی و نامفهومی بودن اشعاری که به تازگی از بعضی از شاعران می خوانیم ریشه در چه چیزی دارد؟
نیما می فرماید: شاعر، اول بايد مطالعه داشته باشد و پس از آن با قدرتِ ذهنيِ خود، آن مطالعات را تجزيه و توصيف كند. در ايران، اين نكات غيرِ قابل اعتناء و نشناخته مانده و شعر عبارت از ديمي پيدا شدنِ خيالات است. بدون آنكه موازين ثابتي علاوه بر موازينِ مهملِ ظاهريِ (صرفي و نحوي) داشته باشد.
بی نظمی حاصل از پرش های بی اتصال و وهمی در پراکندگی های گوینده هست و نمی توان نام شعر را بر آنها گذاشت. اگر شعر را حاصل شعور رو به تکامل و بیتابی های تخیل در زایش یک نگاه و تفکر معنا کنیم، بخش اعظمی از نوشته هایی که به نام شعر عرضه می شود را تخطئه خواهد کرد. شعر و ادبیات میدان اشتراک و دعوت به هم اندیشی ست و مرز نامفهومی را از دیریابی منفک می کند. به همین علت بسا غلیان قوی ذهن که در بستر شعورنایافتگی، جوانمرگ می شود و پس از مدتی در لکنت شکل ، محتوا را حلق آویز می کند.
*ادبیات کشور ما در حال حاضر وضعی نابسامان دارد، چطور می توانیم حال و احوال ادبیات را بهتر کنیم؟
شعر و ادبیات یک بستر سیال و متغیر است که بخشی از آن تابع جهان بیرونی ماست. در عصر تولیدات کمّی، شناگران لایق توان آن را دارند تا تلالو مرواریدهای بی صدا را در میان امواج ببینند. متاسفانه کپی برداری، سرقت ادبی، چاپ کتاب های بی محتوا و رزومه سازی های کودکانه در هر دوره ای وجود داشته و امروز نیز از رشد بالاتری برخوردار شده است. کاسبکاری ناشران و هیاهوی متشاعران در فضاهای مجازی موجب شده است تا بازار مکاره ای شکل بگیرد که هر یک به تیراژی اندک رضایت دهند و علیرغم آمار رشد عنوان، سرانه ی مطالعه به حداقل برسد. جزیره های چند نفره ی شعر، بیماری جریان سازی شعر، مدح و ستایش متقابلی که در یک تیم، بنام نقد عرضه می شود و تبلیغات کانالیزه ی شعر در جهان بی بندو بار مجازی، انبار توخالی کلمات سرگردانی ست که راهگشای هیچ سکونی نخواهد شد.
*چرا غزلسراها اکثریت شعر نیمایی را بی محتوا می دانند؟
اگر مراد شما همان غزلسرایانی که در برابر نیما قد علم کرده اند باشد، باید گفت که عصر تاریخی آنها به سر آمده و با قواعد دست چپ نویسی ردیف و قافیه همچنان به اعلام حضور وابسته اند. سرآمدان غزل آمدند و سرودند و رفتند و راه را برای تغزل نیما و فرزندان شعرش گشودند. هرچند طبع لطیف شاعران غزلسرایی که با تایید مسیر تکاملی شعر، مضامین قابل تاملی را در این قالب عرضه می نمایند را نباید نادیده گرفت.
برچسب ها: شعر نو نو محمد عظیمی نیما پژوه مجموعه شاعر طبیعت