گفتگوی تخصصی پیرامون کتاب روایت قتل پادشاه
به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: کتاب روایت «قتل پادشاه» که به تازگی به چاپ دوم خود رسیده است شیوه تازه ای را در نقل یک رویداد مهم تاریخی در خود دارد و نویسنده اثر یک روایت کلاسیک متفاوت را در کتاب خود پیرامون واقعه قتل ناصرالدین شاه پرورانده است.
علیرضا قاسم خان دانش آموخته رشته سینما که جدای از پژوهش تاریخ، سوابق فرهنگی بسیاری را در کارنامه دارد، به پرسش های مطرح شده راجع به آخرین اثر خود اینگونه پاسخ می دهد.
جناب قاسم خان جمع آوری، مطالعه و تفکیک منابع چقدربرای شما زمان برده است؟ و در مسیر تألیف کتاب که شامل گردآوری این اسناد است،در جایگاه پژوهشگر چه موانعی بیشتر از بقیه موارد بر سرراه شما قرار می گرفت؟
با تشکر از شما و فرصتی که فراهم آوردید. برای این کتاب به طور پیوسته نزدیک به پنج سال زمان صرف شده تا به پایان رسید. دراین مسیر چند ساله هر زمان مطلب تازه ای به دستم می رسید و مرتبط با موضوع بود گردآوری کردم ، سپس شیوه بیانی را پیدا کردم و در نهایت ارائه دادم. ضمیمه ها را نیز برای بهتر فهمیدن روایات در انتهای کتاب آوردم. مانع اساسی نبود، دسته بندی اسناد و مدارک در مراکز مرتبط بود. اما این ها فقط مشکلات بوده است مهم تصمیم شما برای انجام این کار است. اکنون دیگر از مشکلات گفتن معنا ندارد.
گذشته از بهره گیری از منابع کتابخانه ای در پژوهش برای تألیف کتاب که شامل( انواع مکتوبات دسته اول و دوم، اسناد،جراید داخلی و خارجی و..) است.به منظور بررسی عمیق تر، آیا بازدید میدانی مکرر از محل فعلی ترور و قتل ناصرالدین شاه،آرامگاه وی و صحن باغ طوطی در حرم عبدالعظیم داشته اید؟ و در تکمیل این پرسش بازدید میدانی چقدر می تواند موثر و مکمل منابع کتابخانه ای برای یک تاریخ نگار باشد؟
بله چندین بار به آرامگاه حضرت عبدالعظیم برای بررسی گفته های شاهدان که در روایات ثبت شده بود رفتم و چندین بار نیز به محل کاخ گلستان که محل نگهداری میرزا رضا و جنازه شاه بوده است رفتم و با بررسی شواهد و روایات عملا به صورت میدانی موضوع را بررسی کردم. در کتاب می بینید که نقشه محل ترور شاه و همچنین محل نگهداری میرزا رضا بر همین اساس ارائه شده است.
با آگاهی از این که آحاد مردم کشورمان مطالعه ژرفی بر روی تاریخ خود ندارند و کلیاتی را می دانند، این تعدد اسامی اشخاص و کسان که هم خارجی و داخلی هستند و می دانیم در نام و شهرت بسیاری ازشخصیت های صاحب القاب قاجاری شباهت های بسیاری هم بین افراد هست و همگی راوی هم هستند، آیا این مورد که شاید خوانندگان شناخت قبلی از افراد ندارد در ذهن خواننده و مخاطب سردرگمی ایجاد نمی کند؟
با این موضوع تاکنون به شکلی که شما مطرح کرده اید برخورد نکرده ام. به یقین برای خواندن هر متنی ممکن است برای خواننده مشکلاتی وجود داشته باشد. البته سعی کرده ام که برای هر راوی نوعی شناسه نیز بیاورم. در نهایت این شیوه از تاریخ گویی در کشور ما شیوه ای تازه است و به نوعی یادآور ادبیات جریان سیال ذهن در ادبیات آمریکای لاتین است. مثلا کار های خوان رولفو و ..
بیش از 330 روایت از قتل ناصرالدین شاه توسط افراد مختلف به همت شما در کتاب گردآوری گشته که در بیشتر آن ها تصویر سازی روز حادثه و محل وقوع حادثه با ریز جزییات از معماری محل گرفته تا پوشش و رفتار و واکنش افراد مختلف در آن روز و حتی جریانات روز قبل و بعد واقعه تا دو روز قبل و بعد آن ذکر شده، اما در بعضی روایات ترور و قتل به طور مستقیم مطرح نیست و به لحاظ حکایت و ارتباط مستقیم با موضوع اصلی فاصله دارد و به نظر گنگ می آید و بیشتر مرتبط با عاملان، آمران و ناظران بیرونی دور از حادثه و مرتبط با اشخاص حادثه است. ارائه این شیوه در نگارش چگونه به روشن شدن زاوایای تاریک و گره گشایی مجهولات کمک می کند؟
در مجموعه ای کلی و هدفی که من در نظر داشته ام می خواستم که خواننده با مسائل گوناگون این واقعه مهم سیاسی – اجتماعی تاریخ معاصر ایران آشنا شود و برای یک بار همه این موضوعات را پیش روی داشته باشد. این کتاب با روایتی درباره مجلس ختم برای میرزا رضا آغاز می شود پس با یک روایت تاریخی کلاسیک متفاوت روبرو هستیم . برخی روایات به بیان اوضاع و احوال و زمینه های این ترور می پردازد که به نظرم برای شناخت این واقعه لازم بوده است.
نام سید جمال الدین اسد آبادی به عنوان کسی که میرزا رضا را برای قتل شاه تحریک کرده و از عاملان اصلی این ترور به شمار می رود، در کتاب بسیار آورده شده است. با توجه به شواهد موجود آیا سید جمال بیشتر به نفع وطن اصلی خود فعالیت می کرده یا بر اساس اندیشه ای گلوبالیسم فعال بوده و به ممالک مختلف سفر می کرده، با در نظر نگرفتن این مورد که تبعید نشده باشد؟
باید سید جمال اسد آبادی را در زمانه و اندیشه های مطرح در آن ایام بررسی کنیم. او نیز چون بسیاری از شخصیتهای تاریخی نوعی فرازو نشیب در زندگی خود دارد که تعمق در آن را برای ما ضروری می سازد . سید جمال را هم طرح کننده اندیشه وحدت ملل اسلامی می دانند، از سوی دیگر اور ا عضو لژهای فراماسونری که به دنبال اهداف دیگری در مشرق زمین بوده اند. از این منظر او خود را جهان وطن می داند. البته با همه ویژگی هایی که از این اندیشه در جهان آن روز می شناسیم.
جناب قاسم خان از نظرگاه شخصی شما به عنوان نگارنده، پیرامون روایت هایی که حول محور قتل ناصرالدین شاه از اشخاص مختلف نقل شده، گفتار افراد خارجی مانند مستشاران، پزشکان و کارکنان سفارت، و سایر اروپاییان حاضر در آن دوران معتبر تر و بی غرض تر می دانید یا روایات افراد و شخصیت های داخلی را منصفانه تر؟
به نظرم درباره منصفانه بودن یا بی غرض بودن روایات به سادگی نمی توان قضاوت کرد. هم اکنون نیز شما درباره وقایع روز مره با توجه به دانش، افق های دلالتی و شرایط زیستی و اجتماعی خود نظر می دهید و قضاوت می کنید. هیچکدام از نظرات خارجیان را صددرصد بی طرفانه نمی بینم زیرا آنان نیز از پنجره فکره خود به واقعه می نگرند اما شاید اگر بگوییم که آنان بی پرواتر به موضوع می پردازند شاید درست تر باشد یعنی آنها با رعایت مسائل بسیار به واقعیت نزدیکتر باشند.
در روایت هایی که از علی اکبر ارداقی یا ارداقی مشروطه خواه که در متن کتاب آوردید، منوچهر نامی دائم در گفته های ارداقی ذکر شده است. این منوچهر که راوی در جایی آورده اسم مستعار این شخص بوده، به کدام شخصیت تاریخی اشاره دارد و منوچهر کیست که همه جای جریان روز های قبل و بعد حادثه ترور حضور دارد؟
شخصیت منوچهر را را من از کتاب علی اکبر ارداقی گرفته و آورده ام. به طور دقیق ارداقی نمی خواهد که او شناخته شود و لذا با توجه به اینکه منوچهر خیلی به واقعه و عوامل آن نزدیک بوده و احتمالا شخصیت شناخته شده ای در زمانه خود بوده است، نویسنده سعی بسیار کرده است که ضمن استفاده از اطلاعات او شخصیتش پنهان بماند . از این نظر او هم برای من شخصیت پیچیده و مبهمی باقی مانده است.
در کتب درسی تاریخ معاصر در مدارس، در حدود کمتر از یک پاراگراف به ماجرای ترور ناصرالدین شاه توسط میرزا رضای کرمانی و ذکر این دلیل که توسط کامران میرزا و دیگران به اوظلم شده و از مریدان سید جمال بوده و شاه در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم حسنی کشته شده، اطلاعاتی بیشتری ذکر نشده است. در اثر شما به حضور موثر سید جمال نزد عبدالحمید سلطان عثمانی و مشاوره او به آن شاه برای اتحاد مسلمین در منطقه که بین شیعه و سنی اختلاف و جنگ نباشد، طرح ترور نامحسوس میرزای شیرازی و در نهایت پادشاه ایران مطرح شده و گزینه مد نظر میرزا رضا بوده که از این قرار سلطان عثمانی از ترس اینکه شاه ایران با شیعیان داخل و خارج کشور متحد است و احتمال تجزیه عثمانی با شواهدی بیان گردیده، با توجه به این اوصاف و دشمنان داخلی ، وهمچنین ظلم و جور بی حد کسان شاه به میرزا رضا،آیا انگیزه ای خارجی از بیرون ایران با در دست داشتن مهره ای به نام میرزای کرمانی و تحریک انگیزه شخصی او درست تر است یا فقط انگیزه شخصی خود میرزا؟ و این کوتاه نوشتن تاریخ در کتب درسی آیا ضربه ای به اذهان دانش آموزان در آینده وارد نمی کند؟
قطعا کوتاه نویسی و نادرست نویسی به اذهان نوجوانان ما خلل وارد می کند و ضرر بیشتر به نا اطمینانی است که به کتاب و تاریخ پیدا می کنند. انگیزه کشتن شاه را ظلم و جور موجود در حاکمیت قاجار در میرزا رضا بوجود آورده اما تسهیل کننده اقدام به قتل، بسیاری عوامل دیگر همچون قدرتهای خارجی هستند که از پنجاه سال سلطنت ناصرالدین شاه بیمناکند.
باتوجه به مدارک و منابع موجود و از جمله کتاب ارزشمند شما، خود ناصرالدین شاه گویا بی تمایل نسبت به ایجاد اصلاحات و اقدام به آبادانی زیرساخت کشور نبوده و ظواهری از تمدن روز مانند دوربین عکاسی، تمبر و پول کاغذی را به کشور وارد کرده و به طور مختصر در جهت به روز رسانی آموزش در زمان صدارت امیرکبیر و ایجاد ارتش نوین و غیره اقداماتی داشته و انگار به ایجاد پارلمان و عدالتخانه هم بی علاقه نبوده ولی از قرار معلوم حجم بزرگی از خائنین دور و نزدیک و جهل و بی سوادی مردم را درک کرده و این موانع اورا در انجام مشروطه ای زود هنگام به تعویق انداخته است. بر فرض مثال اگر ناصرالدین شاه کشته نمی شد و به مرگ طبیعی می مرد آیا انقلاب مشروطه اتفاق نمی افتاد؟ و اوضاع بسیار بد می شد؟
به نظرم اتفاق بزرگی که در تاریخ ما روی داده و بخصوص در تاریخ معاصر ما ، این است که ما قاجار را از پنجره پهلوی می شناسیم. درست که بنگریم ما امیر کبیر را در نظر مردم خویش مردی مقتدر که سر در اعتلای ایران داشته است می یابیم، اما از خود نمی پرسیم که اگر ناصر الدین شاه پادشاهی زنباره و ... بوده است چطور این اصلاحات ادامه یافته حتی بیشتر و با قدرت تر ، امیر کبیر فقط سه سال صدر اعظم بوده است. به طور نمونه می دانیم که ناصر الدین شاه خود در جلسات امتحانات دانش جویان دارالفنون شرکت می کرده و از نزدیک آنان و نمراتشان را مورد بررسی قرار می داده و دانشجوی تنبل و بی سواد را به فلک می بسته با وجود اینکه این دانشجویان ازطبقات اشراف بوده اند. می بینیم که جریان آشنایی با غرب و اعزام دانشجویان به خارج و بسیاری دیگر از امور در زمان خود ناصر الدین شاه به اوج می رسد. مثل نهضت ترجمه کتب و روزنامه ها که تاثیر بسیاری بر روشنی افکار مردم تا آغاز انقلاب مشروطه داشته اند. تاریخ را با اگر ها و مگر ها نمی توان بررسی کرد. همه وقایع دست به دست هم می دهند تا واقعه ای دیگر رخ دهد. انقلاب مشروطه نیز حاصل این نوع وقایع بوده است. به نظرم انقلاب مشروطه ماحصل رشد ایرانیان برای دست یابی به جهانی تازه است ، که خود از روشنگری هایی است که روزنامه ها و روشنفکران تحصیلکرده که از زمان ناصرالدین شاه شکل گرفتند آغاز شده بود.
جناب قاسم خان در خلال صحبت های عامه مردم ری و ساکنین اطراف حرم حضرت عبدالعظیم، از واژه شاه عبدالعظیم در گفتار محاوره بسیار استفاده می گردد، در مواجهه و گفتگو با افراد کهنسال و بازاریان اطراف حرم علت استفاده از دو واژه شاه و عبدالعظیم را ، دفن ناصرالدین شاه در جوار حضرت می دانند به این صورت که از بعد خاکسپاری شاه مردم علاوه بر زیارت حضرت عبدالعظیم به زیارت شاه هم می روند و بسیار مکرر شنیده و گفته شده برویم شاه عبدالعظیم یعنی هم زیارت شاه و هم حضرت عبدالعظیم. در حالیکه می دانیم به بعضی بقاع متبرکه لقب شاه هم می دهند. علت رواج این نقل قول ها چیست و چقدر به لحاظ صحت ریشه در این روایات و حقیقت دارد؟
ریشه کلمه شاه را باید در عرفان ایرانی جستجو کرد . از این رو کلمه شاه و شاهزاده و را برای بسیاری از اولیا ء دین نیز بکار برده اند مانند شاهزاده علی اکبر ، ناصر الدین شاه علاقه بسیاری به حضرت عبدالعظیم حسنی داشت. بسیار برای آنجا هزینه می کرد و از هر فرصتی برا ی آبادانی آن می کوشید. حتی اولین خط راه آهن مسافری را به آنجا کشید . این که شما می فرمایید مردم این گونه به آستان حضرت عبدالعظیم می نگریسته اند که هم زیارت شاه شهید بروند و هم زیارت حضرت عبدالعظیم خود نکته قابل توجهی در برخورد اجتماعی با موضوع قتل ناصر الدین شاه است.
در بخش پایانی کتاب مطالبی را راجع به بنای آرامگاه و سنگ قبر نفیس ناصرالدین شاه مطرح کردید که بنای آرامگاه به طور کامل تخریب شده، درحالیکه سازه تاریخی بنا، بخش هایی از گچبری و ستون و پایه های ستون و قبرهای دیگر در آن محل هستند، با توجه به توسعه حرم، بخش ورودی قبر از بیرون دچار دگرگونی شده، و نکته بعدی اینکه قبل از انقلاب سنگ قبر در معرض دید همگان قرار داشته و خود شما بزرگوار و پدران و پدربزرگ های بسیاری در هنگام زیارت این سنگ را از نزدیک دیده و لمس کرده اند. پرسش اینجاست آیا منظور از مقبره آرامگاه مجلل تری بوده که تخریب گشته؟ و چرا با توجه به اینکه این سنگ را افراد زیادی دیده اند در مراجعه علاقه مندان به کاخ گلستان افراد دچار سردرگمی های بسیار می شوند؟
مقبره ناصر الدین شاه یکسال بعد از واقعه ترور در حضرت عبدالعظیم آماده شد و در حد خود مقبره باشکوهی بوده است . عکسهایی از آن موجود است. خیلی بزرگتر نساختند تا شاید بی حرمتی به حضرت عبدالعظیم نشود. اکنون چیزی از آن مقبره باقی نمانده است. این مقبره در جایی به نام باغ توتی ( طوطی ) قرار داشته است که در طرح توسعه حرم ازمیان رفت.
بله برخی از مراجعه کنندگان به کاخ گلستان بادیدن سنگ قبر ناصر الدین شاه تصور می کنند که جنازه او هم در آن محل دفن است. اوائل انقلاب این سنگ را برخی از دوستداران میراث هنری و فرهنگی برای جلوگیری از تخریب به کاخ منتقل کردند.
در پایان توصیه و راهنمایی شما به نوجوانان و جوانان برای مطالعه تاریخ کشورشان چیست و اگر ناآگاه هستند بهتر است از کدام مقطع تاریخی شروع به مطالعه کنند؟
نوجوانان ما با شرایط زیستی که دارند کم توجهند به تاریخ معاصر، به نظرم اشکال در نوع بیان تاریخ بخصوص، تاریخ معاصر برای آنان است. به نظرم ما وامدار چند دوره تارخی ویژه هستیم. هخامنشیان ، ساسانیان ، دوران مغول ، صفویه و در نهایت قاجار . هریک از این دوره ها ارزش های خود را دارند. من با توجه به علاقه شخصی ام به آنان توصیه می کنم که به شناخت دوره قاجار بپردازند. هم دوران نزدیک به ما است هم سر آغاز بسیاری از تحولات تاریخ معاصر ریشه در آن دارد که می تواند راهنمای خوبی برای زندگی امروز ما باشد و بخصوص تامل در تاریخ انقلاب مشروطه خود جای شناخت بسیار دارد.
از توجه جنابعالی سپاسگزارم.
اتمام خبر/
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا ناصرالدین شاه خبرگزاری فرهنگی علیرضا قاسم خان روایت قتل پادشاه تکیه دولت ادبیات داستانی تاریخ