با حضور استاد نادر کریمیان سردشتی و مریم راد؛
به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: نشست تخصصی بررسی رستم و خاندان رستم در شاهنامه با حضور مریم راد و دکتر نادر کریمیان سردشتی در ایستگاه رسانه ای تارنا برگزار شد.
این نشست با خواندن ابیات توحیدی شاهنامه با حضور حمعی از علاقه مندان شروع شد مریم راد با خوانش بیت به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد صحبت خود را آغاز کرد و با نگاه به روایت رستم از خاندان رستم سخن به میان آورد. او اشاره کرد رستم با همه دلاوری هایش و آنچه مکه رتبط با رستم است متفاوت از بقیه عناصر شاهنامه است :
در مورد شخصیت اسطورهای رستم، آنچه توجه را به خود جلب میکند، تعارض میان خیر و شر در روایات مختلف شاهنامه است. این تعارض، پایه و اساس شاهنامه را تشکیل میدهد و باعث شده تا این اثر به نوعی رزمنامه تبدیل شود. شخصیتهای شاهنامه با نگاهی اسطورهای و صریح به جهان، آن را به صورت مرکزی مینگرند، و این نگاه در تمامی اعصار معنای خود را حفظ کرده است. در این میان، ابیاتی از داستان رخش رستم نیز خوانده شد که این مفهوم را تقویت میکند
گله هر چه بودش به زابلسِتان، بیاورد و لختی ز کابلستان/همه پیش رستم همی راندند، بر او داغِ شاهان همی خواندند/هر اسپی که رستم کشیدیش پیش، به پشتش بر افشاردی دستِ خویش/ز نیرویِ او، پشت کردی بخَم، نهادی به روی زمین بر، شکم/ چنین تا ز کابل بیامد زَرَنگ، فَسیله همی تاخت از رنگ رنگ/یکی مادیان تیز بگذشت، خِنگ، برش چون برِ شیر و کوتاه لِنگ
به این ترتیب، رستم رخش را با توجه به ویژگیهای خاص آن انتخاب میکند، که این انتخاب باعث میشود شخصیت اسطورهای رستم بیش از پیش به شکلی متفاوت و برجسته جلوه کند. در این خصوص، استاد نادر کریمیان سردشتی افزود:
این اسب در تمدن بشری نقش بسیار گستردهای داشته و داستانهای مربوط به اسب در ادبیات فارسی، از جمله رخش، که واژهای اوستایی به معنی تابان و درخشان است، اهمیت زیادی دارند. در شاهنامه، رخش به عنوان اسبی سرکش و استثنایی در میان سایر اسبان انتخاب میشود. نکته مهم در این انتخاب، این است که رستم وقتی رخش را برمیگزیند، تأکید میکند که میخواهد بهای آن را بپردازد و اسب نیز باید در خدمت جامعه باشد. هنگامی که رخش را رام میکند، چنین پاسخ میدهد: «چون ریتمی بر او راست کن روی ایران زمین.»
او با این انتخاب، آبروی اسب را با رخش بلندآوازه میکند و نشان میدهد که اسب باید در راستای خدمت به جامعه و نظمدهی به جهان به کار گرفته شود. در شاهنامه، انتخاب رخش به نمادی از خدمت به ایران و مردم آن تبدیل میشود.
بیشتر بخوانید: (رونمایی از تمثال دکتر نادر کریمیان سردشتی)
استاد کریمیان روز فردوسی و شاهنامه را مهم تلقی کرد است و از آنجا که فردوسی نقش گسترده و عمیقی روی ادبیات فارسی داشته که تا امروز تداوم داشته بیان کرد:
قدما گفته اند که در شعر سه تن پیامبرانند/هر چند که لا نبی و بعدی/ اوصاف و قصیده و غزل را /فردوسی و عنبری و سعدی.
یعنی در ادبیات فارسی سه نفر در حکم پیامبر محسوب میشوند که هر کدام تخصص و قالب و ایده ای را دنبال کرده اند؛ یکی در وصف که نماد آن فردوسی و دومی نماد قصیده است که عنبری و سومی سعدی است که جایگاه ویژه ای داشته و دارد.
در این خصوص فرزند ادیب وصال شیرازی، صبوری شیرازی می گوید: «درود از جهاندار با فر و داد. بر او کاین همه داستان کرد یاد / هنرمند دانای بسیار نام. حکیم جهان دیده کاردان/سخن سنج فردوسی استاد طوس. که چرخ برین خاک او داد بوس/
برآرنده نام ایران به ما. فروزنده فر شاهان به گاه/ گذارنده آسمانی سخن. نووارنده روزگار کهن/
این شخصیت بی نظیر فردوسی در اصل سه هدف اصلی داشته یکی احیا و زنده ساختن زبان پارسی دو دیگر تجدید تاریخ ایران و پادشاهان و گذشته ایران و سه دیگر ایجاد حماسه نوین در ادب پارسی بر همین اساس می فرماید: هر آنکس که دارد هوش و رای و دین. پس از مرگ بر من کند آفرین
کریمیان سردشتی در ادامه تشریح کرد: گستردگی ادبیات ایرانی پیش از ظهور فردوسی به وضوح نشاندهنده پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی بین عرب و عجم است. بسیاری از والیان حکومت ساسانی در یمن و حیره حکومت میکردند و از تیزفون (عراق کنونی) به عنوان مرکز فرهنگی و هنری اعزام میشدند. این والیان، فرهنگ و هنر ایرانی را به مناطق مختلف منتقل میکردند. به عنوان مثال، نظربت حارث داستان رستم و اسفندیار را برای مردم مکه روایت میکرد، که در سیره ابن هشام جلد یک به آن اشاره شده است.
داستانهای هزار و یک شب، کلیله و دمنه، تاجنامه، آییننامه، مزدکنامه و پندنامهها نمونههایی از متون ادبی هستند که پیش از ظهور فردوسی در میان عربها گسترش یافته بودند. شخصیتهای بسیاری در آن زمان به عنوان مبلغ فرهنگ و تمدن ایرانی در میان اعراب شناخته میشدند، مانند صاحب کلبی که متون زیادی در مورد پیش از اسلام به جای گذاشته است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، کتیبههای صغدی است که در آنها داستان رستم ثبت شده است. این کتیبهها نشان میدهند که داستان رستم در میان قوم سکاییها در سال ۱۳۵ پیش از میلاد حفظ شده و از طریق این روایات به ثبت و ضبط رسیده است.
دکتر مریم راد نویسنده و شاهنامه پژوه در ادامه این نشست درباره شخصیت رستم توضیح داد:
در شکلگیری شخصیت رستم، نقش سام، زال، و گرشاسب به وضوح در داستانهای روایی شاهنامه دیده میشود. رستم از خانوادهای میآید که همه اعضای آن پهلوان بودند و این میراث پهلوانی به او نیز رسیده است. زال، که خود یک شخصیت افسانهای است و به دستور منوچهر حکومت زابلستان را به دست میگیرد، توسط سیمرغ پرورش مییابد. این عوامل، همراه با تاریخ و شخصیتهای برجستهای مانند گرشاسب پهلوان، تاثیرات عمیقی بر شکلگیری شخصیت رستم گذاشتهاند. رستم با این میراث پهلوانی و داستانهای اسطورهای، به یکی از برجستهترین قهرمانان شاهنامه تبدیل میشود.
زال به پسر خودش ریتم که کودک ده ساله است میگوید چطور میتونم برای جنگ آماده کنم:
هنوز از لبت شیر بوید همی /دلت ناز و شادی بجوید همی /چگونه فرستم به دشت نبرد/ ترا پیش ترکان پر کین و درد /چه گویی چه سازی چه پاسخ دهی /که جفت تو بادا مهی و بهی/ چنین گفت رستم به دستان سام/ که من نیستم مرد آرام و جام/ چنین یال و این چنگهای دراز
نه والا بود پروریدن به ناز /اگر دشت کین آید و رزم سخت /بود یار یزدان پیروزبخت /ببینی که در جنگ من چون شوم /چو اندر پی ریزش خون شوم / و نهایتا رستم پدر را. اسی به نبرد میکند
دکتر کریمیان سردشتی درباره تبار و ویژگیهای زال و رستم چنین گفت:
زال، پدر رستم، جانشین پدر خود، یام، فرزند نریمان و نریمان فرزند گرشاسب، است. زال با بیش از سی و پنج لقب، از جمله "روشندل"، "جهانگیر"، "شاه انجمن"، و "زال پیر"، در متون مختلف معرفی شده است. در برخی منابع، رستم با اندکی تفاوت معرفی میشود، و تنها "رستم دستان" را یکی از صفات زال میدانند. مادر رستم، رودابه، دختر مهراد شاه کابلی و نواده ضحاک است. رودابه نمادی از فرهنگهای شرقی، و زال نمادی از فرهنگ غربی ایران محسوب میشوند. در این دوران، زنان نقش مهمی در اداره امور داشتند، و روابط میان زابلستان و کابلستان به گونهای بود که از بروز جنگ جلوگیری میکرد، نشاندهنده حضور نظام مادرسالاری و زنسالاری در آن زمان است.
رخش، اسب رستم، ربوده میشود و رستم به سمنگان میرود. در آنجا، مردم او را میشناسند و به او دلداری میدهند. رستم شب را در مهمانی سمنگان سپری میکند، جایی که تهمینه او را میبیند و عاشقش میشود. آنها پیوندی برقرار میکنند و رستم داماد شاه سمنگان میشود. این عشق الهی میان تهمینه و رستم به تولد سهراب منجر میشود، که تراژدی غمانگیزی را در شاهنامه رقم میزند.
سهراب، مانند کودکی رستم، قهرمانی بیبدیل است که در یک ماهگی به اندازه یک کودک سهساله رشد میکند. او از بسیاری جهات به رستم، سام، و نریمان شباهت دارد.در مورد افکار و عقاید رستم، باید گفت که او زرتشتی نبوده است. جنگ رستم و اسفندیار به این دلیل آغاز میشود که رستم از پذیرش دین زرتشت سر باز میزند. این دشمنی در کتاب "تاریخ الحکماء" نیز ذکر شده است. به گفته برخی محققان، رستم به دین میتراییسم (آیین مهری) پایبند بوده و به عناصر طبیعی اعتقاد داشته است. جنگهای پیدرپی که رستم در آنها شرکت میکند، یکی از مهمترین جنبههای زندگی او را شکل میدهد.
بیشتر بخوانید: شعر خوانی مشاهیر علم و ادب پارسی در نمایشگاه کتاب
مریم راد درباره زبانشناسی شاهنامه و تأثیرات زبانی فردوسی افزود:
زبانشناسی شاهنامه و تأثیرات زبانی فردوسی نشاندهنده اهمیت بلاغت و سبک خاص اوست. زبان فردوسی در شاهنامه به نوعی مدیون سبک و سیاق اوست و زبان عربی به طور کلی در این اثر راه نیافته است. این موضوع به این دلیل است که در زمان فردوسی، ادبیات عرب به خوبی توسعه یافته بود و فردوسی به طور عمده به استفاده از زبان فارسی پرداخت. نباید به این مسئله به طور متعصبانه نگاه کرد؛ چرا که برخی از واژگان موجود در شاهنامه ممکن است ریشههای عربی داشته باشند، اما زبان فردوسی بیشتر به تأکید بر ویژگیهای زبان فارسی و بلاغت آن اختصاص دارد.
نادر کریمان سردشتی در ادامه درباره وجود کلمات عربی در شاهنامه توضیح داد:
در لغتنامه شاهنامه، حدود ۱۵۰۰ واژه عربی ثبت شده است که این واژگان به نسبت حجم متن شاهنامه بسیار اندک به نظر میآید. محقق عچالمانی طی ۲۵ سال تحقیق درباره واژگان شاهنامه به این نتیجه رسید که این میزان تأثیر زبان عربی در شاهنامه ناچیز است و متن زیبای این اثر بهخوبی حفظ شده است.
نزدیک به چهارصد سال از گسترش زبان عربی میگذرد و در آن زمان، زبان عربی بهعنوان زبان رایج و علمی مورد استفاده قرار میگرفت. با ظهور دولت آل سامان و تأسیس حکومتهای فارسیزبان، متون فارسی شروع به ترویج شد و رودکی نیز به ترویج زبان فارسی کمک کرد. در آن زمان، علما و دانشمندان ماوراءالنهر نیز به ترجمه متون عربی از جمله قرآن پرداختند.
فردوسی نیز در همان سالهایی که رودکی از دنیا رفته بود، از مادر زاده شد و بهعنوان شاعر شاهنامه، منظومهای به طول شصت هزار بیت سرود. اگرچه در این اثر واژگان عربی نیز بهکار رفته، این موضوع عیب بهحساب نمیآید؛ چرا که در آن زمان، زبان عربی بهعنوان زبان علم و دانش شناخته میشد و استفاده از آن در متون ادبی امر طبیعی و پذیرفتهای بود.
اتمام خبر/
برچسب ها: خبرگزاری شعر شاهنامه مریم راد نادر کریمیان سردشتی ایستگاه رسانه ای تارنا خاندان رستم زبانشناسی شاهنامه