به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا:این مقاله به بررسی تطبیقی چهار چهره از حوزههای گوناگون میپردازد که هر یک به شیوهای انقلابی با زبان مواجه شدهاند: اواریست گالوا (ریاضیات)، ولادیمیر مایاکوفسکی (شعر)، رومن یاکوبسن (زبانشناسی) و امین افضلپور (هنر چندحسی). با رویکردی بینارشتهای و استفاده از روش تحقیق تطبیقی-توصیفی، نشان میدهیم که چگونه این افراد زبان را از حالت ابزاری صرف خارج کرده و آن را بهمثابه یک پدیدهی زنده، خلاق و ساختارمند بازخوانی کردهاند (Jakobson, 1960; Afzalpour, 2019).
زبان در طول تاریخ، صرفاً ابزاری برای ارتباط نبوده، بلکه بهعنوان ظرفی برای اندیشه، احساس و ساختیابی واقعیت ایفای نقش کرده است. این مقاله با تکیه بر نظریههای بینارشتهای (Taton, 2003) به مقایسه چهار نگاه نوآورانه به زبان میپردازد. پرسش محوری ما این است: چگونه گالوا، مایاکوفسکی، یاکوبسن و افضلپور در چارچوبهای متفاوت خود، به بازتعریف زبان بهعنوان نیرویی زنده، ساختساز و تحولپذیر میپردازند؟
بخش اول: گالوا و زبان ریاضی
اواریست گالوا با تدوین نظریه گروهها (Galois, 1831) بنیانی نو برای فهم ساختار در ریاضیات فراهم آورد. او نشان داد که مفاهیم انتزاعی ریاضی، زبانی نو برای درک نظمهای پنهان در جهان هستند. شب پیش از مرگش، با نگارش دستنوشتهای مفصل، آخرین تلاش خود را برای ثبت ایدههایش کرد، که گویی زبان ریاضی، آخرین فریاد وجودیاش بود (Taton, 2003). امروزه نیز تأثیر گالوا در زبانشناسی ساختگرا، بهویژه در مطالعه ساختارهای نحوی و صرفی، مشهود است (Marcus, 2018).
بخش دوم: مایاکوفسکی و شاعرانهسازی زبان
مایاکوفسکی با اشعار ساختارشکنانه خود، زبان را از روزمرگی بیرون کشید و آن را به ابزاری برای انقلاب هنری بدل ساخت. «ابر شلوارپوش» (Mayakovsky, 1915) نمونهای است از چگونگی استفاده او از فرم، لحن و چیدمان کلمات برای برانگیختن حس دیداری و شنیداری. یاکوبسن (1981) تأکید میکند که صفحه در شعر مایاکوفسکی همان اندازه معنا دارد که واژهها. رویکرد او از دیدگاه نظریه بیگانهسازی شکلوفسکی (Shklovsky, 1923) نیز قابل تحلیل است، چرا که با «غریبهسازی» زبان، آن را به تجربهای نو بدل میکرد.
بخش سوم: یاکوبسن و نظام نشانهها
رومن یاکوبسن با شش کارکرد زبان (Jakobson, 1960) نقطه عطفی در نظریه زبان ایجاد کرد. او با تأکید بر کارکرد شاعرانه، مرزهای میان زبان علمی و زبان ادبی را بازتعریف کرد. به گفته Waugh (1980)، یاکوبسن نشان داد که زبان، نهتنها ابزار انتقال پیام، بلکه میدان بازی نشانههاست. تحلیلهای او از شعر مایاکوفسکی (Jakobson, 1981) نمونهای بارز از همگرایی زبانشناسی و نقد ادبی است.
بخش چهارم: امین افضلپور و چندحسیسازی زبان
امین افضلپور با ابداع «طراشعر» (Afzalpour, 2019) شکلی نوین از زبانآفرینی را معرفی کرد؛ فرمی که در آن نوشتار، دیدار، صدا و لمس در هم میآمیزند. Mohammadi (2020) سه ویژگی اصلی این جریان را برمیشمارد:
۱. چیدمان دیداری واژهها به سبک گرافیک معاصر،
۲. ترکیب اجرا، صدا و سکوت،
۳. امکان لمس و تعامل فیزیکی با متن.
افضلپور در این میان زبان را به میدانی برای تجربهگری چندحسی بدل میکند.
تحلیل تطبیقی
با نگاهی تطبیقی میتوان گفت:
هر چهار اندیشمند، زبان را یک نظام بسته نمیدانند، بلکه آن را پویایی زنده و تحولپذیر میدانند (Jakobson, 1960).
هر کدام بر جنبهای خاص از زبان تأکید داشتهاند؛ ساختار انتزاعی در گالوا، آفرینش شاعرانه در مایاکوفسکی، نظریه نشانهها در یاکوبسن، و تجربه چندحسی در افضلپور (Marcus, 2018; Afzalpour, 2019).
آثار آنها سرشار از بینارشتگی است و زبان را در مرز میان علم، هنر و احساس قرار میدهند (Taton, 2003).
نتیجهگیری نهایی
از دل این تطبیق روشن میشود که زبان، صرفنظر از زمینهی کاربردش، میتواند بستری برای خلق، انقلاب، معناپردازی و حتی تجربه بدنی باشد. این چهار نگاه، با وجود تفاوت در حوزه، در یک چیز مشترکند: درک زبان نه بهعنوان ابزار، بلکه بهمثابه جهان. چنین نگرشی نهتنها مرزهای دانش را درمینوردد، بلکه زبان را به امکانی برای رهایی بدل میسازد.
اتمام خبر/
برچسب ها: مقاله ادبی طراشعر علیرضا نصیری خانقاه امین افضلپور