نشست تحلیل سلیقه و نیاز اجتماعی در شعر و موسیقی؛
به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: این نشست ارزشمند با اجرای شمیلا شهرابی شاعر و نویسنده آغاز گردید. حضور دو متخصص و اهل فن در حوزه شعر و موسیقی، یکی خواننده و شاعر و دیگری موسیقی دان به عنوان سخنرانان جلسه، غنای علمی و اجتماعی بحث را بالا برده و سبب توجه و دقت نظر حاضران در نشست شده بود. همچنین این برنامه به طور زنده از رادیوی اینترنتی تارنا و کانال آپارات مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی پخش گردید. از دیگر نکات مهم این نشست حضور جناب سعید فلاح فر منتقد هنری و مولف کتاب فرهنگ واژه های معماری سنتی ایران بود.
محمد نصرتی در صحبت های خود به موارد مهمی درباره ی سلیقه مردم در شنیدن موسیقی و موضوع پر رنگ و مهم جامعه شناسی در این باب پرداخت و توضیح داد:
من ترجیح میدهم به جای واژه معاصر از کلمه امروز استفاده کنم اما در ابتدا باید بگویم اگر ملاک سنجش ما موسیقی و شعر امروز باشد باید آن را از چند نظر مورد بررسی و واکاوی قرار داد. ابتدا باید بدانیم که نیاز موسیقی ما چیست و جامعه مخاطبان ما چه سلیقه و چه نیاز هایی در بازار موسیقی دارند. چرا که ارتباطات اجتماعی وو حتی سیاست گذاری فرهنگی روی سلیقه مردم در موسیقی تاثیرگذار است،
همه ی ما سلیقه روز موسیقی عموم مردم را می بینیم، بخش مارکتینگ و بیزینس این قضیه هم کاملا مشهود است و سیاست گذاری و تصمیم گیری های بخش دولتی و خصوصی را هم مشاهده می کنیم.
بخش هایی از آن قابل نقد و قسمت هایی هم قابل دفاع است و می توانیم راجع به آن صحبت کنیم. من چیزی که به واسطه شغلم و آهنگساز بودن به آن فکر کردم و سبک هایی که با آن کار دارم این است که باید بپذیریم در دوره ای که جریانات اجتماعی دائما و به شدت در حال تغییر کردن هستند و گاهی هنجارهایی داریم که باعث می شود ارزش های اجتماعی به اوج برسد یا رو به افول برود نباید انتظار داشته باشیم که با آن شکل واقعی و حقیقی هنر و هنرمند بودن و تعریفی که ما از هنر و هنرمند بودن به شکل عام، کلاسیک و آکادمیک انتظار داریم، مواجهه شویم.
جامعه ما یک خصوصیت دارد و آن هم تعارضش با درون خودش است که درون موسیقی و شعر هم همینطور است. برای مثال تجربه کردیم و شنیدیم که یک شعری دارای محتوای غمگین است، اما ملودی و موسیقی آن شاد است و این موضوع برای امروز هم نیست و این در موسیقی قدیم ما و قبل از انقلاب هم بوده و و نکته جالب این است که آدم ها با آن موسیقی که اینگونه تضاد دارد سرشار می شوند، یعنی ما می شنویم که ملودی سریع و تند است اما شعر غمگین است یا اینکه برعکس شعر روحیه بخش و شاد است اما ملودی آن آرام و ملایم است.
یعنی اگر شما ترانه و شعر خالی را بخوانید و درک کنید می گویید باید برای آن یک ملودی غمگین یا شاد بسازیم، اگر ما در جامعه امروز با یک معقوله ای که یک شعر منفی است اما ملودی آن به گونه ایست که شادمانه از رفتن و خیانت کسی خوشحالی می کنیم، این مورد را اگر از دیدگاه جامعه شناسانه و روانکاوانه بنگریم، متوجه می شویم که این تعارض جامعه ما در شنیدن موسیقی و برخورد با شعر است. و اگر ترانه ای آهنگین می شود و خواننده آن را اجرا می کند، از این دیدگاه برداشت و نتیجه گیری کنیم که اولویت شنونده و موسیقی ابتدا ملودی آن اثر است و اولویت بعدی آن شعر و ترانه است آن کسی که با موسیقی شاد احساس خوشایند دارد، به ریتم آن توجه می کند و اینکه یک کلامی با آن همراه شود که بتواند با آن هماهنگی بهتری پیدا کند. ما این شکل از تفاوت ها را در موسیقی خود داریم، این واقعیت و تضاد در جامعه ما آشکار است. شما وقتی با کسی که عصبی و ناراحت است و در اوج ناراحتی به سر می برد، از او می پرسید که خوبی؟
و او در حالیکه دارد از غصه منفجر می شود به شما می گوید خوبم!!!
این تضاد جامعه ماست که در ابراز احساسات هم رو دربایستی و تعارف دارد و من نمی توانم این رفتار و حالت روانی جامعه را از بخش موسیقی و ترانه آن جدا کنم و این ها به هم مرتبط هستند و اصلا اگر من هم نگویم واقعیت این است که ترانه سرا و آهنگساز و خواننده در همین جامعه نفس می کشد و این زیست را تجربه می کند و روی کار او تاثیر می گذارد.
برای اثبات این مدعا نمونه های مختلفی هم داریم، برای مثال بیایید باهم نگاهی به موسیقی گلها بیاندازیم، زمانی که رادیو افتتاح شده بود و آهنگسازان و شاعران و خواننده ها باهم ارتباط داشتند، وقتی نگاه می کنیم می بینیم که از آن موسیقی که در برنامه گلها در رادیو پخش می شد و خوانندگان خوبی هم داشتیم، وقتی آن موسیقی را گوش می کنیم ناخودآگاه احساسات و تفکر افراد و نوع ارتباطات و حتی پوشش افراد آن زمان در ذهن ما تداعی می شود. بنابراین اگر می خواهید جامعه ای را بشناسید، یکی از راه های شناخت آن، گوش دادن به موسیقی آن جامعه است.
«اما اگر بیاییم در تاریخ موسیقی ایران برشی بزنیم در زمان حال و بگوییم گذشته را بیخیال شویم و از این بخش به بعد را بررسی کنیم یک چیز شلم شوروای بهم ریخته ای است که واقعا آزار دهنده است»
حمید رضا بصیرت شاعر و خواننده درباره جریان موسیقی معاصر افزود:
موسیقی دان، خواننده و ترانه سرا، قطعا متاثر از اتفاقات و شرایط دوران خود است و براساس آن اثر خود را خلق می کند و هیچ هنرمندی نمی تواند بگوید که از نظر ذهنی در صد سال گذشته زندگی می کند.
یک هنرمند آوانگارد همیشه در ساعت و در لحظه کنش های اجتماعی خودش است. ما در بحث ترانه، چالش بزرگی بین آهنگسازان و موسیقی دان ها داریم که خوانندگان از این قضیه متاثر می شوند. شاعران و به ویژه ترانه سرایان معمولا واکنش سریع عاطفی و حسی بیشتری از آهنگسازان و خوانندگان نسبت به وقایع و اتفاقات دارند. شاعر و ترانه سرا سرعت عمل بیشتری دارد، یک کاغذ و یک قلم و یک حادثه که جرقه ای می خورد و اثری روی کاغذ نوشته می شود. زمانی که این واکنش سریع شاعر یا ترانه سرا منجر به سرودن ترانه یا شعری می شود، نباید فاصله زیادی بین سروده داغ و تازه شاعر و آهنگساز بیوفتد. این ترانه تا بیاید به مرحله ساز، تنظیم و اجرا برسد یک زمانی طی می شود و اگر این فاصله بین آهنگساز و سرودن ترانه رخ دهد آن حس و حال و داغی کار از بین می رود.
بنابراین ما با یک دسته از هنرمندان مواجه ایم که به آنان هنرمندان آوانگارد و پیشرو می گویند، یعنی آن ها یک آینده نگری و پیش بینی دارند. یک تیزبینی نسبت به وقایع اجتماعی و فرهنگی، پس وظیفه یک موزیسین و آهنگساز و خواننده چیست؟ این که نگرش ها و رویکردهای خودشان را در شرایط حساس نشان بدهند.
ساحت هنر و به ویژه ساحت شعر و موسیقی ، همیشه ساحت معتبر و زلالی خواهد بود. اعتقاد من این است که یک هنرمند،موسیقی دان و یک ترانه سرا و خواننده که برای خلق یک اثر یک گروه را تشکیل می دهند همیشه باید به تناسب شرایط اجتماعی و وقایع واکنش نشان دهند و جلوتر از زمان خودشان حرکت کنند و هنرمندانی مولف باشند.
اتمام خبر/
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا موسیقی شمیلا شهرابی سایت شعر نقد موسیقی حمیدرضا بصیرت محمد نصرتی سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران تاریخ موسیقی ایران سعید فلاح فر